آپارتاید اقلیمی
شعری تقدیم به آفتاب چهاردهم
که اگرچه از شب غروبش قرنها میگذرد اما صبح طلوع دوباره اش نزدیک است.
========================
وسو گند به شب
یلدایی که چارده قرن طول کشید
و اینک در حال فروکاستن است
واللیل اذا یسر
یلدا را دوست ندارم
که نام دیگر نا برابری است
نام دیگر انتظار
که طولانی ترین شب سال تهران
کوتاه ترین شب سال ژوهانسبورگ باشد
این یعنی
سهم بلند من از دیجور گیسوان تو
و سهمناچیز آفریقا
فنلاند را فراموش کن
که تنها سالی دوبار گیسوانت را لمس میکند
تبعیض جغرافیایی.
من به این آپارتاید اقلیمی اعتراض دارم
دختری در آفریقا به موهای کوتاهش
اکستنشن ببافد
و دختری در اروپا با گیسوانش طناب بسازد
شب هفتاد ساله فلسطین را آیا بامدادی هست.
آیا صبح انتظار و انتقام قریب نیست؟
در روی سپید و موی سیاهت
یک آفریقا آپارتاید موج میزند
هیچ شبی را بلند
و هیچ روزی را کوتاه نمیخواهم
و به استوای اقالیم هفتگانه خاک می اندیشم
جایی که روز و شب برابر باشد
و گرگ و میش برادر
سید عبدالله حسینی