✳ حکومتی که حسین «ع» به خاطر آن شهید شد، حکومتی بود که اهل
#سازش و سستی نباشد. حضرت امیر «ع»، نکته مهمی فرمودهاند که باید این تعبیر را مجریان
همه حکومتها ببینند. روایت بسیار مهمی است. فرمودند: «کسانی می توانند
#حکومت_دینیِ واقعی تشکیل بدهند که اهل مداهنه و
#سازشکاری و مصانعه و
#ریاکاری نباشند؛ کسانی که با صاحبان
#قدرت و
#ثروت و با جناحهای قوی و
#سرمایهدارها و با قدرتهای داخلی و
#خارجی،
#معامله نکنند و
#نترسند؛ کسانی که محافظه
کار نباشند».
آری فقط اینان میتوانند. حکومتی که وقتی ابنحرمه - ناظر مالی بازار اهواز - دزدی کرد،
#رشوه گرفت و
#اختلاس کرد، حضرت امیر «ع» او را به زندان انداخت و دستور داد او را به
#انفرادی بردند (یعنی
#ملاقات_ممنوع شد) و فرمود او را در نماز جمعه و جلوی چشم مردم، شلاق بزنید نه اینکه مجازات مخفی کنید؛ بلکه آبرویش را بریزید. حکومتی که امام حسین «ع» میخواست احیا کند، حکومتی بود که خودش و مردم قبلاً تجربه کرده بودند و در عاشورا به خاطر همان اصول کشته شد. حکومتی که وقتی ظرفهای عسل از بیتالمال یمن رسیده بود، حضرت امیر «ع» خواست همان را آنگونه که
همه چیز را تقسیم میکرد، به مساوات تقسیم کند و حتی از یک ظرف عسل هم نگذشت و گفت آن را نیز بیاورید؛ میخواهیم بین فقرا توزیع کنیم. وقتی آوردند، حضرت درِ ظرف را باز کرد و دید که دست خورده است. از قنبر پرسید: چه کسی به اینها دست زده است؟ معلوم شد که یکی از نزدیکان حضرت گویا میهمان برایش آمده و قبل از تقسیم سهم دیگران، به اندازه سهم خود - و نه بیشتر - عسل برداشته است. حضرت فوراً او را خواست و شلاق خود را جلوی صورت او گرفت و پرسید: به اجازه چه کسی در این عسلها تصرف کردی؟ گفت: من تنها به اندازه سهم قانونی خود برداشتم و بیشتر از سهمم بر نداشتم. فرمود: تو حق نداشتی زودتر از بقیه مردم برداری گر چه تو هم از این عسلها حقی داری: «لَیسَ لَک َ اَن تَنتَفِعَ بِحَقِّکَ قَبلَ اَن یَنتَفِعَ المُسلِمونَ بِحُقُوقِهِم.»؛ قبل از اینکه سهم مردم را بدهم، تو حق نداشتی برداری. وقتی تقسیم کردم و سهم
همه را دادم، آن وقت تو هم میگیری؛ اما حق نداری جلوتر از بقیه، صرفاً به خاطر آنکه از خویشان من هستی، حتی سهم خودت را برداری!
...
حسین «ع» به دنبال اعاده چنین حکومت دینی است که عملی هم بود و اتوپیای خیالی نبود، فرضیات نبود و دست کم دو سه بار تجربه شده بود؛ در عصر پیامبر «ص»، در عصر امیر المؤمنین «ع» و در عصر امام حسن «ع»، حکومتی که شما در عهدنامه مالک اشتر و سرتاسر نهجالبلاغه میتوانید مختصاتش را یک به یک ترسیم بکنید که چون فرصت نیست، عبور میکنیم. حکومتی که به زن اشرافی قریش و کنیز ایرانی او به یک اندازه از بیتالمال سهم میدهد و وقتی او اعتراض میکند که مگر من با این اسیر مساویم؟ حضرت امیر مشتی خاک بر میدارد و میپرسد: «این خاک که در دست من است، آیا این طرف با آن طرف خاک فرقی دارد؟ می گوید: نه، خاکها را جلوی پای زن اشرافی میریزد و میگوید: به سهم خودت و این برابری، قانع باش. بردار و برو.»
امام حسین «ع» میخواهد چنین حکومت دینی را دوباره احیا بکند؛ حکومتی که وقتی اصولش را علی «ع» اعلام کرد، به عمرو عاص خبر دادند که اگر دست علی برسد، تمام اموال تو را مصادره میکند و تو را از اموال حرام، عریان میکند؛ چنان که پوست از چوب بر میکنند.
خلاصه، این دینی که حسین «ع» می گوید، غیر از دینی است که من و تو میگوییم. این حکومت دینی که علی و آل علی «ع» به تبع قرآن و سنت به دنبال آن هستند، غیر از حکومت دینیی است که من و تو دربارهاش حرف میزنیم که در آن،
#همه_کار میشود کرد و اسمش را فقط اسم دینی میگذاریم و یک عنوان مذهبی روی هر چیزی میتوان گذاشت. اهل بیت پیامبر «ص» به دنبال چیز دیگری هستند و با اینها نمیشود ساخت. فقط باید آنان را از سر راه برداشت؛ همین. عمرو عاصها و معاویهها، اولیای خدا را از سر راه بر میداشتند تا راحت حکومت کنند و
همه آن عزیزان، مسموم شدند یا شهید شدند یا به زندان رفتند یا تبعید شدند.
حسین «ع»؛ عقل سرخ، گفت و گو با دکتر حسن رحیمپور ازغدی، (چاپ سوم، تهران: انتشارات سروش، شهریور ۱۳۸۱)، صفحات ٣٨ تا ۴٢.
#حسن_رحیم_پور_ازغدی#حسین_عقل_سرخ@Ab_o_Atash