✳️ مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد، کآری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را، بر منش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل، خاری هست
نه من خامْطمع عشق تو میورزم و بس
که چو من، سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد، خاکی ز مقام تو بیاوَرد و ببُرد
آب هر طِیب که در طبله عطاری هست
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بُوَد؟
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دلق مرقع بدر آیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست
همه را هست همین داغ محبت که مراست
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر هر سر بازاری هست
#مصلحالدین_سعدی_شیرازی#غزل_های_سعدی#میر_جلال_الدین_کزازینشر مرکز
صفحات ۱۲۹ و ۱۳۰.
#اول_اردیبهشت#روز_بزرگداشت_سعدی@Ab_o_Atash