✳ شب قبل، هادی گنجی با کشیکِ شب حرفش شد.
هادی از او خواسته بود به من مُسکن بزنند. کشیک به هادی فحشهای زشتی داده بود. هادی آدم تودار و صبوری بود. دکتری که پایم را قطع کرده بود، به اتفاق دکتر عزیز ناصر، به آسایشگاهمان آمد.
وارد آسایشگاه که شد گفت: «پای تو سومین پایی است که من تا حالا قطع کردهام.»
سراغ محمدکاظم بابایی بچه یزد رفت.
پای محمدکاظم را خودش قطع کرده بود.
آنطور که محمدکاظم می گفت: «پایش خوبشدنی بود.» آنها با یک پلاتین میتوانستند پایش را درمان کنند.
دکتر جوان که در کنار درسهای تئوری پزشکی، کار عملی جراحی را روی اسرای جنگی انجام میداد، اولین جراحی عملیاش، قطع کردن دست و پای اسرای ایرانی بود! این را خودش بهمان گفت.
#سیدناصر_حسینی_پور#پایی_که_جا_ماندانتشارات سوره مهر
صفحه ۲۷۲.
@Ab_o_Atash