در برزخی که هر طرفش صد جهنم است
تنها بهشتِ گمشده، حوّای آدم است
حوّا _نماد عشق_ که در عینِ روشنی
طرحش در این زمانهی تاریکْ مبهم است
عشقی که هست حاصلِ وهم و خیال نیست
عشقی که با وجود من و تو فراهم است
عشقی که با وجودِ سرشتِ زمینیاش
با آسمان نشسته به پاکیّ ِشبنم است
همواره تازه خوبتر از حُسنِ یوسف است
آیینهزارِ عصمتِ گلهای مریم است
سرشارِ شور و شادی و شیرینی و شراب
دور از شکست و تلخیِ بیگانه با غم است
بسیار گفتهاند به تکرار...؛ حرفِ عشق_
از هر زبان که میشنوم باز هم کم است
@aarrf#محمدعلی_حضرتیبا چشمهای باز خواب میبینم