.
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بَرّ و بحر فَراخ است و آدمی بسیار
مُخالطِ همهکس باش تا بخندی خوش
نه پایبندِ "یکی" کز غمش بگریی زار
وگر به بندِ بلای کسی گرفتاری
گناهِ توست که بر خود گرفتهای دشوار
کسی که از غم و تیمارِ من نیندیشد
چرا من از غم و تیمارِ وی شوَم بیمار؟
چو دوست جور کند بر من و جفا گوید
میانِ دوست چه فرق است و دشمنِ خونخوار!؟
#سعدی_جان@aarrf