@aarrfسه قطره خون
به هستی و کیان...
دو تا بلیط گرفتی برایمان دیروز
به مقصد سفری خوش به مدّت هر روز
دوتا بلیط که از راس ساعت پرواز
من و تو را ببرد تا بهار، تا نوروز
دو کارنامه ی رخشان در آمد از کیف ات
در امتحانِ دل خود شدیم ما پیروز
تمام خاطره هامان همیشه پر بود از
صدای طبلک و آوازِ حاجیِ فیروز
درست لحظه ی رفتن سه قطره خون امّا
ز بینی تو چکید آن زمانِ هستی سوز
سه قطره خون سیاوش به روی پیرهنت
به روی بخت من و قلب های درد آموز
نداد دَم به دم روزهایمان خورشید
نگشت یار سفر ماهتابِ جان افروز
تو رفتی و ابدی شد قرار بعدیِ ما
فرودگاه و من و انتظار از آن روز
رفیق نیمه ی راهم! سفر بخیر امّا
نبود قول و قرار من و تو این دیروز!
@aarrf#آمنه_نوروزی شهریور 1393