درون جسم من، زنهای بسیاریست، بسیاری!
زنی دیوانهی آزاد بودن، مستقل بودن،
زنی خودساخته، خودخواسته، محکم!
زنی دلدادهی آرامش و شادی...
زنی جنجالمحور، داد بِستان، غرق آزادی.
درون جسم من، زنهای بسیاریست، بسیاری...
زنی از صد هزاران مرد، محکمتر، قویتر، با صلابتتر!
زنی آگاه، بیپروا
زنی گاهی ز هرکس با جسارتتر
ز هرکس با هدفتر، با درایتتر...
درون جسم من، زنهای بسیاریست، بسیاری...
زنی گاهی ز کودک بیدفاع و بیپناه و بیکنشتر،
گاه ترسیده...
زنی گاهی سراسیمه، هراسان،
گاه رنجیده...
درون جسم من، زنهای بسیاریست، بسیاری...
زنی گاهی پر از فریاد،
گــــاهی دشمنِ سرسختِ استبداد.
و من امّیدوارم این تناقضها
که این طغیان و شرم و سرکشیها و تعارضها؛
مرا تا روزهایی خوب خواهد برد.
مرا! من را که غمگینم از این تکرار
از این افکار واپسران و طوطیوار...
#نرگس_صرافیان#aan_soo