View in Telegram
هشتاد و نه) هرگز از یاد نمی‌رود آن‌که هرگز ایران را از یاد نبُرد در آستانۀ چهلمین روز در خاک نهادن گنجی بی‌بها، در خاک میهن، در نیشابور، در کنار خیام و عطار هستیم؛ در آستانۀ چهلمین روز آرام گرفتن فرزندی از فرزندان راستین ایران، در خاک ایران! روز خاک‌سپاری آن مهرِ مجسم ایران، من در جمع سوگواران سخن گفتم و آن بزرگ‌مرد را از دو منظر معرفی کردم. یکم) از منظر یک غزل حافظ و از زبان او، که استاد اسلامی بر آن بود پیام حافظ همان پیام فردوسی است و «دیوان حافظ شاهنامه‌ای کوچک است» دربرگیرندۀ پیام‌های شاهنامۀ حکیم توس. غزلی را خواندم که همواره احساسم آن بوده است که خطاب به ایران است: جز آستان توام در جهان پناهی نیست سر مرا به‌جز این در حواله‌گاهی نیست و بر آنم که این غزل به‌گونه‌ای بیانیۀ فرهنگ ایران است و در آن از اصول بنیادین فرهنگ ایران سخن رفته ‌است؛ از تأکید بر صلح و آشتی: عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم که تیر ما به‌‌جز از ناله‌ای و آهی نیست همچنین در پیش‌گرفتن روش عشق و محبت، پایداری و فداکاری، کم‌آزاری (= بی‌‌آزاری) و... که جمله در این غزل شاهد آن توانیم بود. هر ایرانی واقعی اصیل بدین معانی باور دارد و زنده‌یاد استاد اسلامی ندوشن مظهر چنین اندیشه‌هایی بود و یک عمر از آن‌ها سخن گفت. دوم) ازمنظر فرهنگ، به‌ویژه یزد، که استاد اسلامی ندوشن پروردۀ فرهنگی بود که در این شهر، نزد یزدی‌های اصیل، همچنان زنده است و به روزگاری که او در این شهر پرورده می‌شد و می‌بالید بسی زنده‌تر هم بود. اگر حکیم نظامی گفته است «همه عالم تن است و ایران، دل»، یزد ما در مرکز ایران، «دلِ ایران» و «دلِ دلِ جهان» است. فرهنگی باستانی و انسانی و اصیل دارد که به تعبیر امروزی‌ها «ژرف‌ساخت فرهنگی» آن است. در میان خراسان (مرکز فرهنگی ایران تا حملۀ مغول) و فارس (مرکز فرهنگی ایران بعداز حملۀ مغول) قرار گرفته و از میراث فرهنگی ارجمند هر دو اثر پذیرفته است. هم شاهنامۀ بی‌همالِ پدیدآمده در خراسان، در یزد، با توجه به ژرف‌ساخت فرهنگی‌اش، تأثیری ویژه نهاده، هم میراث کم‌نظیر هنر و فرهنگ و ادب سعدی و حافظ که از «اقلیم پارس» سر برآورده و جهانگير شده، در یزد ما مورد توجه خاص قرار گرفته و حال‌وهوایی خاص یافته است. استاد اسلامی ندوشن ما در چنین فضایی تربیت شد و آن ژرف‌ساخت فرهنگی را، که اساس تربیتش بود، نخست، با میراث برآمده از پارس، یعنی حکمت و هنر سعدی، ژرف‌تر و گسترده‌تر ساخت، سپس با میراث شگفتی‌انگیز برآمده از خراسان، یعنی شاهنامۀ حکیم حکیمان، فردوسی، ایران‌گرایی بالقوه‌ای را که در نهادش بود به فعلیتی تمام رساند و با پیوستن به حافظ، هم پیام‌های شاهنامه را به گونه‌ای دیگر دریافت کرد و در آن‌ها تأمل ورزید و درنتیجه، هم گرفتار اندوهِ از دست رفتن شکوه و عظمتی شد که فردوسی از آن سخن می‌‌گوید، هم در عین اندوه خوردن یک‌جهان معنا و یک‌عالَم نکته‌های حافظانه آموخت. سرانجام استاد اسلامی ندوشن ما تمام این تجربه‌ها را درخدمت میهن، ایران، قرار داد و یک عمر یکرنگانه و ژرف‌نگرانه از فرهنگ ایران سخن گفت و نوشت و با همۀ وجود، امیدوارانه، همواره از ققنوسی یاد کرد که بارها از خاکستر خود زاده شده است؛ ققنوس ایران و زبان حال و زبان قالش خطاب به این ققنوس، به‌ ققنوس فرهنگ ایران، چنین بوده است بسته‌ام در سر گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم آنی از ایران غافل نبوده است. بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که اگر لحظه‌هایی خود را از یاد برده باشد، حتی یک لحظه، یک دم ایران را از یاد نبرده است. در روزهای آخر زندگی که به تعبیر زنده‌یاد استاد جلال‌الدین همایی «آزرده‌تنی» می‌ماند و «شکسته‌جانی» و «در پوست کشیده استخوانی» (آزرده‌تنی، شکسته‌جانی/ در پوست کشیده استخوانی...)، آن‌سان که آخرین ویدئوی ضبط‌شده از استاد گواهی می‌دهد، جز به ایران نمی‌اندیشد و در پاسخ خبرنگار (یا آن شخصیتی که با استاد گفت‌و‌گو می‌کرد و به ضبط فیلم می‌پرداخت) تنها یک سخن گفت و یک پیام داد؛ این سخن و این پیام که «ایران هیچ‌گاه (یا هرگز) تنها نیست!» آیا پیام او به ما، به همۀ آنان که هستند، به‌ویژه به‌جوانان که نگاهبانان آیندۀ ایران توانند بود، معنایی جز این تواند داشت‌ که: «بهوش باشید و ایران را تنها نگذارید»؟ آری، این وصیت بزرگ‌مردی است به همۀ آنان که گوهر ارجمند ایران را می‌شناسند و می‌دانند که ایرانی جز آستان ایران، در جهان، پناهی ندارد؛ بزرگ‌مردی که تا بود و تا جان به تن داشت جز به ایران نیندیشید... از آنجا «که مرگ می‌آید و تدبیری نیست»، او که جز به ایران نمی‌اندیشید و بی‌گمان باور داشت که «همه‌جای ایران سرای اوست»، آرامگاه ابدی خود را در مرکز کهن فرهنگی ایران‌زمین برگزید؛ جایی از این سرای که فضای آن با نفس گرم حکیم توس عطرآگین شده و خورشید شاهنامه از مشرق آن سر برآورده است؛ جایی که ازیک‌سو پرسش‌های بی‌پاسخ، اما
Telegram Center
Telegram Center
Channel