⚜بسم الله الرحمن الرحیم
⚜ #سلسله_پستهای_تنبه_به_وجود_خدا_با_برهان#قسمت_پنجم#برهان_وجوب_و_امکان_بوعلی_سینا🔖 شیخ الرئیس در کتاب "النجاه" ، برهان را چنین تقریر میکند :
📜 لا شك ان هنا وجودا، و كل وجود فاما واجب، و اما ممكن. فان كان واجبا، فقد صح وجود واجب . و هو المطلوب. و ان كان ممكنا، فانا نوضح أن الممكن ينتهى وجوده الى واجب الوجود.
و قبل ذلك، فانا نقدم مقدمات:
فمن ذلك انه لا يمكن أن يكون فى زمان واحد، لكل ممكن الذات، علة ممكنة الذات بلا نهاية. و ذلك لان جميعا أما أن يكون موجودا معا، و اما أن لا يكون موجودا معا. فان لم يكن موجودا معا، لم يكن الغير المتناهى فى زمان واحد، و لكن واحد قبل الاخر ، و لنؤخر الكلام فى هذا.
و اما أن يكون موجودا معا، و لا واجب وجود فيه : فلا يخلو: اما أن تكون الجملة بما هى تلك الجملة وجدت متناهية أو غير متناهية، واجبة الوجود بذاتها، أو ممكنة الوجود فى ذاتها . فان كانت واجبة الوجود بذاتها، و كل واحد منها ممكن؛ يكون الواجب الوجود متقوما بممكنات الوجود، هذا محال.
و ان كانت ممكنة الوجود بذاتها، فالجملة محتاجة فى الوجود الى مفيد للوجود، فاما أن يكون خارجا منها، أو داخلا فيها.
فان كان داخلا فيها؛ فاما أن يكون واحد منها واجب الوجود، و كان كل واحد منها ممكن الوجود، هذا خلف؛ و اما أن يكون ممكن الوجود، فيكون هو علة لوجود الجملة، و علة الجملة علة أولا لوجود أجزائها؛ و منها هو، فهو علة لوجود نفسه. و هذا مع استحالته، ان صح، فهو من وجه ما نفس المطلوب. فان كل شىء يكون كافيا فى أن يوجد ذاته؛ فهو واجب الوجود، و كان ليس واجب الوجود، هذا خلف، فبقى أن يكون خارجا عنها. و لا يمكن أن يكون علة ممكنة، فانا جمعنا كل علة ممكنة الوجود فى هذه الجملة، فهى اذا خارجة عنها، و واجبة الوجود بذاتها.
فقد انتهت الممكنات الى علة واجبة الوجود، فليس لكل ممكن علة ممكنة معه ، فوجود العلل الغير المتناهية فى زمان واحد محال.
📙 النجاة ج 1 ص 566-568
🌐http://lib.eshia.ir/73017/1/566🔗 بی تردید، میپذیریم که در
#خارج #واقعیتی هست؛ که یا
#واجب است یا
#ممکن. اگر هستی را واجب بدانیم، وجود واجب را پذیرفته ایم. پس مطلوب ما که اثبات واجب است ، به دست آمده، و اگر هستی را ممکن فرض کنیم نیز این هستی ممکن، باید به یک هستی واجب وابسته باشد.
📚 اما پیش از هرچیز لازم است چند نکته را به عنوان مقدمه مطرح کنیم که عبارتند از اینکه : یک پدیده ممکن ، در یک زمان نمی تواند علت های بی پایان داشته باشد که همه آنها ذاتا ممکن باشند ؛ زیرا یا همه آن علت ها، باهم وجود دارند یا این که، باهم وجود ندارند.اگر فرض کنیم که علت های
نامتناهی یکی پس از دیگری به وجود آمده باشند، بعدا درباره این فرض توضیح خواهیم داد؛ اما اگر فرض کنیم که همه علت ها با هم وجود داشته باشند؛ ولی این سلسله علل، هیچ علت واجب الوجودی نداشته باشد، این مجموعه از دو حال بیرون نیست، یا این که این مجموعه، _چه
#متناهی وچه
#نامتناهی واجب الوجود بالذات است ، ویا این که این مجموعه، ممکن الوجود است.اگر این مجموعه واجب الوجود بالذات باشد، با این که همه افرادش ممکن الوجودند، لازم می آید که یک حقیقت واجب [=مجموعه] باحقیقت های ممکن [=افرادمجموعه] قوام یافته باشدو این خلف ومحال است؛
⚜ اما اگر آن مجموعه را ممکن الوجود بدانیم، کلا نیازمند علتی است که به آن وجود داده باشد. و این علت، یا خارج از آن مجموعه است یا داخل درآن مجموعه. درصورتی که آن راجزء مجموعه فرض کنیم ، به این معنا که یکی از افراد این مجموعه را واجب فرض کنیم، این فرد واجب نمی تواند جزء مجموعه ای باشد که همه افراد آن ، ممکن فرض شده بودند؛ یعنی این فرض، برخلاف فرض پیشین وخلف است. واگر این فرد را که داخل در مجموعه و در عین حال ،علت مجموعه است، ممکن فرض کنیم، درآن صورت نیز این فرد_که علت مجموعه نیز هست_باید نخست علت تک تک افراد و اجزای مجموعه باشد و چون خودش یکی از افراد مجموعه است، نتیجه آن می شود که خودش، علت خودش واقع شود واین فرض که چیزی علت خودش واقع شود، با این که محال است، اگر درست باشد، ازجهتی مطلوب ما خواهد بود؛ زیرا هرچیزی که در وجودخود، به غیر خود وابسته نباشد، درحقیقت، همان واجب الوجود است.درصورتی که درفرض یادشده، ما این جزء را واجب فرض نکرده بودیم و این خلف است.
🌱 پس تنها یک صورت باقی می ماند و آن این است که، این علت حقیقی خارج از مجموعه آن باشد. و این حقیقت خارج ازمجموعه، نمی تواند یک حقیقت ممکن باشد؛ زیرا همه علت های ممکن راداخل در آن مجموعه فرض کردیم؛ بنابراین،
این علتی که خارج از آن مجموعه است، واجب الوجود بالذات است؛
✍🏼 بنابراین، چنین نتیجه میگیریم که پدیده های ممکن، سرانجام به یک علت
#واجب_الوجود منتهی میشوند وچنان نیست که هر پدیده ممکنی دارای یک سلسله بی پایان از علت های ممکن باشد.
#ادامه_دارد ✅♎️ @Zandiq_IQ7