سفر در موسیقی
رفتم به موزیکها. فهرست بیکلام را باز کردم. زدم روی پخش درهم.
صدای دریا. چشمهایم را بستم. لب ساحل بودم. آب پاهایم را قلقلک میداد. یک نفر دست تکان داد. از وسطِ دریا. آدم بود؟ نه، نمیدانم. جلوتر آمد. تصویرش داشت کمکم واضح میشد که موزیک تغییر کرد.
صدای سوختن چوب. دستهایم را گرفتم بالای شعلهها. هوا زیادی سرد بود. چوبِ کنار دستم را انداختم داخل آتش. شعلهها روی هم سوار شدند و قد کشیدند. موجودی در حال شکل گرفتن بود. سَرم را بالا آوردم که یکدفعه... .
صدای باران. دستِ راستم را پیاله کردم و باران را سر کشیدم. سرمست از بوی کاهگِلی که میآمد، پریدم و افتادم در چالهی آب. سرد بود. دراز کشیدم. یک قطره چکید روی صورتم. خندیدم. قطره سرش را بالا آورد. به هم خیره شدیم. خواست حرف بزند که... .
|زهرا کردوالی|
@ZahraKordevaly