راهی که باید رفت
هوا طوری سرد شده که به محض خروج از منزل، قلب از تپش میایستد. سپس نگاهی به اطراف میکند و (با عرض معذرت) دو تا تُف میاندازد به ما. چرا؟ چون سرویس بهداشتیمان در حیاط واقع شده.
بعد میرود سراغ بد و بیراه گفتن و ما فقط نگاهش میکنیم. چون زبانمان یخ بسته و نمیتوانیم بگوییم خودمان قربانی هستیم.
بعدش چه؟ هیچ. دوباره موتورش روشن میشود و شروع میکند به پمپاژ قندیلهای خون. ما هم مسیر سرویس بهداشتی را در پیش میگیریم.
|زهرا کردوالی|
@ZahraKordevaly