👹نظامهای توتالیتری چگونه نابود میشوند؟
نظام توتالیتری با نوید بهبود بخشیدن به جامعه و زندگی شهروندانش به قدرت میرسد. و با ویران کردن شیوهٔ سازمان یافتن جامعه، قدرتش را از دست میدهد، و بنابراین زندگی اکثر مردم را بدتر میکند. پایان رژیمهای توتالیتری، چه چپ[مارکسیسم یا دینی] و چه راست [فاشیسم]، به شیوههای گوناگون پیش میآید، گاه خونین، گاه بهنحو شگفتی سریع و صلحآمیز.
آنها گاه در یک قیام مردمی جارو میشوند؛ و در مواقع دیگر، پایان کارشان حاصل کار اصلاحطلبانی است که [مقصود اصلاحگران و افراد صالحی است که موجب سقوط نظام توتالیتری میگردند و هیچ ربطی به جناح منحوس اصلاحطلب درون جمهوری اسلامی که اصلاحاتش را با ایجاد فشار، هزینه و جراحیهای بسیار سنگین بر مردم به جهت ماندگاری یا پوست اندازی فریبکارانه رژیم توتالیتر تحمیل میکند ندارد] از درون نظام در دورهای سر برمیآورند؛ رژیم، دیگر آشکارا همهٔ ابزارهای لازم برای برقرار نگاه داشتن نظم اجتماعی را حتّی در پایهایترین سطوح از دست داده است.
حتّی یک نظام توتالیتری نمیتوان یافت که روح و نشاط واقعی داشته باشد و شهروندانش را محکوم به سختیهای جسمی و روحی بیشتری ازجوامع دموکراتیک نکرده باشد.
توتالیتاریسم با سپردن حاکمیّتی نامحدود و بیتزلزل به شخصی واحد (که غالباً هم از لحاظ اخلاقی و روحی عنان گسیخته است) مصیبتی میشود نه فقط برای آنهایی که تحت حکومتش هستند، بلکه برای کل بشریّت.
در همین گذشتهٔ نه چندان دور، خصوصاً در ایام بحران، حکومت توتالیتری به نظر یک گزینه میآمد. آن هم گزینهای معنادار برای بخش های بزرگی از جامعه. زمانی که تجربههای تلخ امروز نیمهفراموش شوند، یا زمانی که جامعه گرفتار بحرانی عمیق شود، این حکومتها ممکن است یکبار دیگر بهنحو خطرناکی [همانند اصلاحطلبان وابسته به جا] برای مردم بدیلی جذاب شوند.
روح پراگ، ایوان کلیما، صفحات ۱۴۶ - ۱۴۷.
@Yarshah_Damavand