#خاطره_حراره #تبلیغ_شیطان_پرستیامروز ۱۵ فوریه است. یکشنبه و یک روز تعطیل.
از خونه بیرون نرفتم. ساعت ده صبح زنگ در را زدند.
روز تعطیل کی می تونه باشه؟ چون محل رزیدانس ما، همه اساتید خارجی اند و رفت آمد واقعا کم است.
در را باز کردم دیدم
#دو_خانم.
خیلی محترمانه گفتند وقت دارید با شما صحبت کنیم؟
چون مشکوک شدم گفتم: کوتاه در خدمتم
یک
#بروشور به من دادند
گفتند: روی این بروشور یک سوال است، لطفا جواب دهید
سوال این بود: به نظر شما چه کسی هستی را مدیریت می کند؟
الف: خدا
ب: انسان
ج: چیز دیگر
من گفتم: الف
گفت: من از جواب شما ناراحت نیستم چون همه اینجوری فکر می کنند ولی جواب دقیق گزینه سوم است
😳گفت: مدیریت هستی دست
#شیطان است. ولی ما نا آگاهیم
😳بعد کتاب مقدس هم همراه خود آورده بود، و هی به آن ارجاع می داد.
خلاصه به من گفت: اگر کتاب یا چیزی لازم داشته باشید، ما برایتان می آوریم. کافی است یک ایمیل بزنید.
آنها رفتند ولی هنوز به این فکرم، چقدر ما خانه به خانه به خوابگاه های دانشجویی، همسایگان و.. سر می زنیم؟ تا دین را بدست شان برسانیم.
طبق گفته رسول مهربانی، پیامبران بسان
#پزشکان_دوره_گرد اند که خود به سراغ بیمار می روند.
اگر تبلیغ ما بسان
#مطب_پزشکان باشد، قافیه را باختیم مخصوصا در این نبرد
#تبشیری👈عکس از جزوه ارسالی در پست بعدی
👈باز نشر کمک به نشر
#حقیقت و
#معنویت است
#خاطرات_فرامرزی_یک_طلبه@suhrawardi