پیرهن مشکی مهیا کن ماجراها در ره است... نرم نرمک ماجرای کوچه و دیوار و درها در ره است ماجرای میخ در ،ماجرای سیلی و اشک حسن ناله های محسنم وا محسنم ها در ره است😭🥀
#یازهرا😭👇🏻 . لگدی خورد به در،در که نه #دیوار شکست خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست . سمت دیوار و در آنقدر هجوم آوردند عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست 😭 . توی #آتش نگران بود و به خود میپیچید استخوانهای ضعیف تنش انگار شکست 😭 . کاش درهای مدینه وسطش #میخ نداشت سینه ی زخمی او با نوک #مسمار شکست 😭