#بیانیه#خوابگاه_ها❇️ بیانیه شورای صنفی خوابگاهها در اعتراض به مشکلات موجود در خوابگاه های سطح شهر:
خوابگاه های سطح شهر٬ تبعیدگاه دانشجویان کارشناسی پسر از اواخر دهه هشتاد،
خوابگاههایی بدون صنف، پراکنده، بدون امنیت٬ ساختمان های بلند بدون آسانسور٬
خوابگاههایی که دیگر در آن خواب هم ممکن نیست.
از بوی تعفن فاضلاب
ها، شامه ما نسبت به بوی بد فساد در دانشگاه تیز تر شده، از بیم دفن شدن در زیر آوار سنگواره هایی با نام
خوابگاه٬ بیم مقابله با ظالمین آکادمیک که بر مسند استادی تکیه کردهاند و اکنون پشت میز ریاست نشستهاند، ریخته است.
نیروی جوانی مان که میبایست با ورزش کردن به نشاط تبدیل میشد اکنون مضاعف، برای گرفتن حقمان شده.
آنگاه که میخواستیم تئاتر و موسیقی تمرین کنیم حتی یک اتاق هم به ما داده نشد؛ پس از این با هر هنری اعتراض خود را بیان میکنیم که رسالت هنر نیز اکنون در نظر ما بازستاندن حقمان است.
همچون بیماران مُسری٬ حتی اجازه ندادند که ساعتی در کوی وارد شویم که مباد بیماری نشاط دانشجوی کارشناسی به دیگران سرایت کند؛ دریغا که از امروز این عزم راسخ ماست که به هم صنفانمان سرایت میکند که حقمان را بگیریم.
این نه تمام نیروی ما بلکه تنها چند نماینده از سوی ما دانشجویان است که در مقابل شما هستند و مشتی است نمونه خروار.
پیش تر متذکر شدیم که اگر گوش
ها شنوا و چشم
ها بینا نشود ٬ با حضورمان چشم
ها را باز و با صدایمان گوش
ها را شنوا میکنیم. اکنون نیز متذکر میشویم در صورت نادیده گرفتن این جمع ٬ دگر بار، با جمعیتی خواهیمآمد که چشم
ها را از حدقه در آورده و صدایشان، گوشها را کر کند.
امروز حقوق پایمال شده و به خطر افتادن جان دانشجویان خوابگاههای سطح شهر، باعث اتحاد دانشجویان با تفکرات مختلف شده است.
سقف دو
خوابگاه بر سرمان فروریخته و مسئولین
خوابگاه با تمسخر به این موضوع نگاه میکنند. حقوقمان پایمال میشود و به جای توضیح ٬ توجیه میکنند.
حق حیات٬ نشاط٬ امّید٬ ورزش٬ بهداشت٬ سلامت
این مطالبات را به قطع حق بدیهی ما میدانید اما هیچکدام محقق نشده است.
خوابگاه
ها در حال تخریب است. بدون پله اضطراری٬ بدون آسانسور٬ بدون ایمنی.
سوسک از در و دیوار
خوابگاه
ها روان است که گویی حق حیات آنها در
خوابگاه محترم تر از ماست.
برای رفتن به سالن مطالعه میبایست ۹ طبقه پله را بالا و پایین کنیم که روی میزهای شکسته و صندلی های پشتی شکسته و بدون کفی بنشینیم؛ آن هم اگر از ۴۰۰ دانشجو ٬ ۱۰ نفر در آن سالن باشند که دیگر جایی برای دیگر دانشجویان نیست.
اتاقهای مان حتی برای گذاشتن تخت٬ فضا ندارد؛ البته اگر تخت سالم داشته باشیم.
برنج پاکستانی و گوشت یخ زده گاو که دیگر اشتهایمان را از هر غذایی برگردانده است.
غذای شام پنجشنبه و روز جمعه را همگی در خواب میگذرانیم.
بسته صبحانه مان که یک روز را هم کفاف نمیدهد؛ آن هم بسته ای بدون حق انتخاب و ۴ قلم کالا در هفته.
چقدر شاهد آن باشیم که دوستانمان از شدت افسردگی، شب
ها تا صبح بیدار باشند و مشت مشت قرص مصرف میکنند؟ و دانشگاه حتی یک برنامهٔ مفرّح برایمان ندارد.
این پول های ملت را که قرار بود خرج ما شود تا فردا روز کاری برای ایشان بکنیم چه شده؟
دیوارهای
خوابگاه آنچنان سیاه و کثیف که نشان از تیره بودن سرنوشت پولهای مردم دارد. پول این ملت به جای آنکه برای حداقلی ترین نیازهای دانشجو خرج شود٬ صرف بنگاه داری دانشگاه و خرید املاک میشود. املاکی که سهم ما و مردم از آن هیچ است.
مجبور به کار شبانه هستیم و هنگامی که به
خوابگاه میرسیم درها قفل است و میبایست تا صبح در پارک بمانیم. در این بین مسئولان
خوابگاه به جای دیدن این همه مشکل٬ جای مشت یک دانشجو بر دیوار اتاقی را میبینند و فوراً عکس و سند بر میدارند که دانشجوها خود
خوابگاه
ها را تخریب کردهاند. حال آنکه این مشت٬ حاصل فشارهای اجتماع و به خصوص دانشگاه است که بر ما تحمیل شده و نشانه این مشت این بار٬ بر روی ظالمین است.
این بار، دیگر صبر ما لبریز شده و اهمیتی ندارد که در مقابل ما استادمان نشسته است؛ چراکه همان شخص، امروز مسئول است.
اگر نمی توانید برای هزینه های حداقلی٬ تأمین بودجه کنید٬ کنار بروید و استعفا دهید تا خود مستقیما از مسئولین بالاتر مطالبه کنیم و حقمان را بگیریم. آری بودجه نداشتن
ها محصول حداقلی کردن دولت و خصوصی سازی
ها و آزاد سازی قیمت هاست.
این بیانیه نه صرفا خطاب به مسئولین
خوابگاه و دانشگاه٬ بلکه خطاب به تمامی مسئولین وزارت علوم و تک تک نمایندگان مجلس است که اکنون هریک، نمایندگان شهرهای ما هستند.
با سهمیه بومی گزینی، ورود دانشجویان غیر تهرانی را سخت و محدود کردهاید و وقتی هم که از این فیلترها عبور میکنیم، در
خوابگاه محکوم به مرگ و افسردگی و اعتیاد هستیم.
1⃣