👁🗨 مقاله ای که هم اکنون پیش روی شماست قصد بررسی یکی از جنجال بر انگیز ترین و مقدس ترین اشیای دنیای
#مسیحیت را دارد که با نام
#جام_مقدس شناخته میشود. افراد فراوانی بودند که در شوق یافتن این جام سوختند و در نهایت موفق به یافتن آن نشدند ولی چه بسیار چیزها که در این راه آموختند. هرچند افرادی که در این راه قدم گذاشتند دچار نوعی اعتیاد شدند و هیچگاه قادر به دست کشیدن از این جست و جویی عرفانی و شگفت انگیز نشدند. ولی حقیقتا ریشه این جام دست نیافتنی و گنجینه پنهان چیست؟ در جواب این سوال باید گفت که تاریخ و افسانه اینچنین می گویند:
در قرون وسطی یک اسطوره مسیحی جالب توجه، اما نا منطبق با اصول دینی، درباره "جام باده عشای ربانی" پدید آمد. کهن ترین روایت ثبت شده و بر جای مانده از این اسطوره "Le Counte de Graal" است که توسط نویسنده فرانسوی به نام "Chrétien de Troyes" در حدود 1180 میلادی کتابت شد اما ناتمام باقی ماند.
قهرمان این داستان یکی از شوالیه های میز گرد یعنی
#سر_پرسیوال است. در این روایت پرسیوال به دژ مرموزی نزدیک رود پهناوری می رسد. ارباب آن دژ "Fisher king" نام داشت. از آن جا که ارباب دژ لنگ بود و توان راه رفتن نداشت، و قادر نبود به سواری بپردازد، برای گذراندن وقت، فقط به ماهیگیری می پرداخت. پرسیوال توسط پادشاه در دژ پذیرایی شد و یک مراسم دسته جمعی را تماشا نمود.
نخست مرد جوانی را دید که حامل نیزه سفیدی است که بر روی آن، نقطه سفیدی قرار دارد که از آن، قطره خون قرمز رنگی بر روی دست وی می چکد. سپس دو مرد جوان دیگر آمدند که چلچراغی را حمل می کردند و به همراه آنان دختری زیبا، ملبس به جامه اشرافی بود که در دست خود جام زرینی داشت که مزین به سنگ های قیمتی بود.
هنگامی که آن دختر با جام عشای ربانی (grail) وارد شد، نور درخشانی از جام ساطع گردید، به طوری که شمع ها درخشش خود را در مقابل نور آن از دست دادند، درست به مانند ستارگانی که نورشان در مقابل نور خورشید و ماه بسیار نا چیز جلوه می کند. پس از آن دختر، دوشیزه ای دیگر که ظرف سیمین نگارینی در دست داشت پیش آمد. صف رژه روندگان از تالار می گذشت و وارد اتاق دیگری می شد.
پرسیوال درباره آن چه دیده بود به شدت کنجکاو شد اما به خاطر ادب چیزی نپرسید. صبح روز بعد، قصر خالی به نظر می رسید. هنگامی که وی سواره از دروازه خارج می شد، پل متحرک جلوی پای او، خود به خود، بلند شد. بعد ها به وی گفته شد که می بایستی سوال می کرد که جام متعلق به کیست. چرا که اگر پرسیوال این سوال را مطرح می نمود "ماهیگیر
شاه" شفا می یافت و اعمال نیکی از وی صادر می شد.
بر اساس آثار نویسندگان بعدی که از این کتاب الهام گرفته بودند، آن جام، جام عشای ربانی در شام آخر
#مسیح بوده است که مسیح در آن، به سرسپردگانش شرابی داده بود که به واقع، خون خود وی بوده است.
آن جام در اختیار یکی از پیروان ثروتمند مسیح به نام "ژوزف آریماتئا" (Joseph Arimathea) قرار گرفت که در آن، مقداری از خون چکیده از زخم های عیسی مصلوب را ریخته بود. این نماد و طلسم زندگی جاودان، حاوی خون آزاد شده مسیح، در قصری مرموز و پنهان نگه داری می شد که متعلق به سلسله ای از پادشاهان جام بود که از اخلاف ژوزف آریماتئا به شمار می رفتند. در داستان شوالیه شجاع،
#شاه_آرتور که برای جام می جنگد، از میان خطرات و سختی های بسیار می گذرد و در نهایت جاودانگی و وحدت با خدا را به دست می آورد. هرچند لازم به ذکر است که کلیسا داستان های مربوط به جام عشای ربانی که موجب رستگاری شخص از طریق دیگری غیر از کلیسا می شود را، رد می کند.
از طرف دیگر "ولفرام فون اشنباخ" در کتاب خود "پرسیوال" که با الهام از همین کتاب نوشته شده بود این جمله مشهور را به کار برده است:
"جام مقدس... وزنه ای چنان سنگین است که موجودات در بند گناه نمی توانند آن را از جا تکان دهند!"
هر چند از نظر تعدادی از محققین و اسطوره شناسان این اسطوره بیشتر از باور پاگان و اقوام
#سلت مایه گرفته است، این ظرف غالبا، یا به صورت جام یا ظرفی مربوط به شام آخر، ودر ارتباط نزدیک با عشای ربانی است. اما وجود نیاکان در اطراف آن، و صورت های اشیای دیگری همچون بطری ها یا ظروف جادویی مربوط به نامیرایی در جهان دیگر، متعلق به باور جهان سلتی است.
شاه صاحب جام باده عشای ربانی، غالبا افلیج و ناتوان و پیر است و درنتیجه، سرزمین وی بدون محصول می ماند و از بین می رود. یکی از وظایف قهرمان داستان، مداوای
شاه است تا باروری، به زمین از دست رفته بازگردد، مطلبی که دوباره ریشه در عقاید مشرکانه سلتی دارد.
▫️ @Torecilik