#شعر_روز🍃تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
🍂آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
🍃با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
🍂او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
🍃او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
🍂من برق چشم ملتهبات را رقم زدم
🍃تا کورسوی اخترکان بشکند همه
🍂از نام تو به بام افق ها، علم زدم
🍃با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
🍂نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
🍃هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
🍂تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
🍃تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
🍂شک از تو وام کردم و در باورم زدم
🍃از شادیام مپرس که من نیز در ازل
🍂همراه خواجه قرعهی قسمت به غم زدم
#حسین_منزوی👇👇👇🆔 @TebyanOnline