درد دل خواهر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی را بشنوید.
«درود بر تمام مردم ایران و خانوادههای دادخواه. روزی که عرفان رفت، میدانستم دیگر چیزی در این زندگی نیست که مرا خوشحال کند. میدانستم که زندگیمان دیگر هرگز مثل قبل نخواهد شد. حتی اگر به هدفی که عرفان به خاطرش فدا شد، برسیم، من دیگر از آن خوشحال نخواهم شد. آزادی چه فایدهای دارد وقتی عرفان و امثال عرفانها در جشن آزادیمان حضور نداشته باشند؟
روز آخر، اگر میدانستم آخرین بار است، بیشتر نگاهش میکردم، بیشتر بغلش میکردم، یا شاید اصلاً نمیگذاشتم برود. از دست دادن عزیز، مثل این است که علاوه بر او، خودِ قبلیات هم با او از دست میرود. انگار بخشی از وجودت برای همیشه با او میرود.
به امید روزهای روشن برای ایران.»
ـ از دست دادن برادری چون عرفان، زخمی عمیق بر دل خواهرش گذاشته است؛ زخمی که هیچ زمان و کلامی توان التیام آن را ندارد. غم از دست دادن عزیز، بهویژه وقتی با بیعدالتی و خشونت همراه باشد، جان انسان را میسوزاند و بخشی از وجود را برای همیشه با خود میبرد.
این دختر با هر لحظه از دلتنگی و خاطرات برادرش زندگی میکند، گویی بارِ سنگینی از عشق، خشم و اندوه را بر دوش میکشد. جای خالی عرفان نهتنها فضای خانه، بلکه قلب و آینده خواهرش را هم خالی کرده است. تأثیر این داغ بر او، فراتر از یک فقدان است؛ گویی گذشته، حال، و حتی نگاهش به آینده را درگیر کرده است.
#عرفان_دشتی #عرفان_ساریخانی_دشتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech