✅ #
👈👈تفکر_شمری و روانشناسی قاتلان امام حسین(ع)
🤔✍ رحمتاله بیگدلی، مدرس حوزه و عضو هیات علمی دانشگاه
@TahlilZamane۱. چه بسا برخی را تصور بر این باشد که در سال ۶۱ هجری ۳۰ هزار بیدین و اهل دنیا با وعده درهم و دینار و پست و مقام در کربلا جمع شدند و مرتکب کشتار خاندان رسول خدا(ص) و بهاسارت بردن اهلبیت آن حضرت شدند!
۲. البته در بین سپاهیان یزید بودند کسانی چون عمر
بن سعد که به امید مُلک ری به جنگ با امام حسین(ع) آمده بودند، اما کسانی چون شمر
بن ذیالجوشن نه تنها دنبال پول و مقام نبودند، بلکه اهل نماز، عبادت، تهجد و رعایت دقیق آداب دینی بودند. شمر ۱۶ بار پیاده به حج رفت! مناجاتهایی که از شمر روایت شده دل هر انسانی را که نداند ناجی این مناجاتها شمر است میلرزاند!
شمر یک رزمنده جسور در سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین بود و در رکاب آن حضرت جانباز شد!
۳. اکثر کسانی هم که در کربلا برای قتل امام حسین(ع) و یارانش از هم سبقت میگرفتند، سابقهای قابل قبول در اسلام و جنگهای علی(ع) با معاویه داشتند. برخی از این افراد اگر هم گوشه چشمی به وعدههای ابن زیاد داشتند، آن را سهمیه دینی و پاداشی حلال برای خود میدانستند، نه آنکه انگیزه اصلی آنان برای جنگ با امام حسین(ع) باشد.
۴. انگیزه اصلی این نیروها عقیده قلبی آنان در باره خلافت و ضرورت وحدت اسلامی بود. این نیروها برای وحدت و شوکت اسلامی اهمیت فوقالعاده قائل بودند و دفاع از یزید خلیفه وقت را دفاع از وحدت اسلامی، شوکت اسلام، بلاد اسلامی و عین دینداری میدانستند و برایشان فرقی نداشت که علی(ع) در مسند خلافت باشد یا معاویه یا یزید!
۵. شمر كه در جنگ صفین در حمایت از علی(ع) جنگید، فرق علی(ع) با معاویه را در جایگاه آن دو میدانست، نه در شخصیت آن دو. شمر میگفت: علی خلیفه است و معاویه باغی بر خلیفه. پس واجب است که در رکاب خليفه با دشمن خلیفه جنگید. اکثر کسانی هم که روزی در سپاه علی(ع) با معاویه جنگیدند با همین استدلال در زمان خلافت معاویه و یزید وارد سپاه آنان شدند و با امام حسین(ع) جنگیدند!
۶. در سال ۶۰ هجری هم که یزید بر مسند خلافت نشست، شمر و همفکرانش وظیفه شرعی خود را حمایت از خلافت و خلیفه میدانستند. برای
#تفکر_شمری، حق یعنی در سپاه خلیفه بودن، چه خلیفه علی باشد، چه معاویه و چه یزید، و باطل یعنی کسی که در برابر خلیفه باشد، اگرچه پسر پیامبر(ص) باشد!
#سنان_بن _انس،
#برادرزاده_مالک_اشتر هم دقیقا با همین تئوری، دست به آن جنایتها زد، بدون آنکه ذرهای دچار تردید و عذاب وجدان شود!
۷. ابواسحاق میگوید: همراه شمر
بن ذیالجوشن نماز میخواندیم. شمر بعد از نماز دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، تو میدانی که من مردی شریف هستم. مرا مورد بخشش قرار بده.»
به او گفتم: «چگونه خدا تو را ببخشد، در حالی که در قتل فرزند رسول خدا مشارکت کردهای؟!»
شمر پاسخ داد: «مگر ما چه کردیم؟! حاکمان ما به ما دستور دادند که چنین کنیم، ما نیز نباید با حاکمان خود مخالفت میکردیم.»
به او گفتم: «این عذر نادرستی است. اطاعت از حاکم تنها در کارهای خوب است.»(لسانالمیزان، ج ۳، ص ۱۵۱)
۸. خلافت برای اکثر مسلمانان در آن زمان تا حمله مغول، مساله اصلی جهان اسلام بود و برای حفظ آن از جان و مال خود مایه میگذاشتند؛ زیرا خلیفه را
#اولیالامر و خلافت را منبع مشروعیت و خودداری از بیعت را
#خروج میدانستند! خلیفه چنان جایگاهی داشت که هر گونه مخالفت با او را خروج از اسلام و الحاد میدانستند. پیروان مکتب خلفا
#اسماعیليه را هم از اینرو
#ملاحده نامیدند که خلافتی دیگر را در مصر اقامه کردند.
۹. همین تفکر بود که موجب شد طغرل مؤسس سلسله سلجوقیان و برخی دیگر از سلاطین ایرانی علیرغم توانایی بر برانداختن خلافت عباسی، نه تنها اقدام به این کار نکردند، بلکه از در صلح با آنان درآمدند و به نمایندگی از خلفای بغداد حکومت کردند؛ زیرا میدانستند درگیری با خلافت، به فقدان مشروعیت آنان در میان مسلمانان میانجامد و بدون تأیید خلفا نمیتوانند بر ایران، عراق و حجاز حکومت کنند.
۱۰. از همینرو بود که بساط خلافت را مغولان برچیدند، نه مسلمانان. روزی هم که مغولان، مستعصم آخرین خلیفه عباسی را نمدمال میکردند، چشمهای اهل بغداد به سوی آسمان بود که عذاب خدا کی و چگونه نازل میشود!
وقتی هم خبر قتل مستعصم خلیفه جنایتکار و انقراض بنیعباس در شیراز به گوش همین سعدی خودمان رسید، دو مرثیه به زبانهای فارسی و عربی سرود که حاکی از ذهنیت مسلمانان قرن هفتم در باره خلافت و خلیفه است:
آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین
بر زوال مُلک مستعصم امیرالمؤمنین
ای محمد گر قیامت میبرآری سر ز خاک
سر برآور وین قیامت در میان خلق بین
زینهار از دور گیتی وانقلاب روزگار
در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین!
#تحلیل_زمانه 🌏 @TahlilZamane