بچهها من باورنکردنیام. بابام رفته سفر کاری و من باید خودم با اتوبوس بیام دانشگاه و برگردم. امروز از خونه اومدم بیرون و تا سر کوچه رفتم، یهو دیدم پلاستیکی که توش ظرف غذام و کتابم و ایناهاست همراهمه، اما کولهمو برنداشتم😐 باز برگشتم خونه، کولهمو برداشتم.