ان شرلی نسخه دو هزار و هفده، یک سریال جذاب، نوستالژیک و دلرباست از یک دختر مو قرمزی که حال همه را خوب می کند و وجد و نشاط را به خودش و بقیه هدیه می دهد!
ایمیج در سینما یعنی همانی که در بالا از این سریال تعریف کردم، ارائه ایدئولوژی در قالب تصویر و حسی که به مخاطب منتقل می شود.
سینمای غرب اصرار عجیبی دارد در بازتولید داستان های قدیمی خود با قرائت امروزی.
زمینه داستان سریال همانی بود که همه می دانیم، اما با رنگ و لعابی بیشتر و بیانیه هایی رو و فمینیستی که در قالب دراماتیک "عشق" به مخاطب ارائه می شود.
عشق بن مایه نسخه امروزی ان شرلی است برای توجیه هر نوع رابطه ای!
از هم جنس بازی گرفته تا پذیرش راحت و تساهل نسبت به هر نوع ارتباط دیگری مانند عادی سازی فرزندی زنازاده.
غرب مجبور است برای کنترل جامعه فروپاشیده خود دست به دامن داستان های قدیمی خود بشود و خانواده را با بنیه عشق نفسانی، گرامی بدارد!
هم جنس بازی در قوم لوط مدرن در حال گسترش است و چه دستاویزی بهتر از نوستالژی این سریال برای جشن گرفتن تفاوت هایی که با عشق توجیه می شوند؟!
فرزندان زنازاده ای که بر روی دست جامعه مانده اند و نیاز به پذیرش اجتماعی و رشد در محیط خانواده دارند و چه الگویی بهتر از ان شرلی برای فراهم.کردن بستر فرهنگی آن؟!
نهاد دین هم خیلی خوب با نقش نمایشی کشیش در لباس زنانه که سیب درخت ممنوعه را خورد، تمام شد و رفت!
هرچه از این سریال در ذهن بیننده ماند ان شرلی رمانتیک با قدرت تخیلی بالاست که فرشته نجات مدرنیسم، خانم استیسی معلم جدید مدرسه در انتها به یاریش می آید و نسخه نجات مردم جزیره (بخوانید مردم جهان) را با روش مدرن آموزش هدیه می آورد!
اما ما چه کردیم برای ارائه نسخه صحیح و فطری از
#زن_مسلمان که هر مخاطبی را همراه خود کند؟ به اندازه ای که هرزنی با دیدنش نسبت به هویت جنسی خود از رضایت درونی سرشار شود؟