وضعیت دستگاه قضایی ایران از صدور فرمان مشروطیت تا برآمدن رضاشاه
- در آن دوران، قوانین- اگر بودند- تنها بر روی کاغذ بودند و کسی مطابق قانون رفتار نمیکرد و اگر هم مطابق قانون رفتار میشد، تنها برای آن بود که سود شخصی در میان بود. ایران هنوز قانون مدنی و قانون جزای عرفی نداشت و مجلس و سایر سیاستمداران- از ترس نفوذ اهل دیانت- جرأت نمیکردند نامی از این قوانین بر زبان جاری سازند.
- مخالفت اهل دیانت با حکومت قانون چنان سرسختانه بود که تا مدتهای مدید، محاکم عدلیه جرأت نمیکردند احکامی را که صادر میکنند، «حکم» بنامند و رأی خود را در دعاوی، «راپرت به مقام وزارت» عنوان میکردند. تنها پس از به قدرت رسیدن رضاشاه بود که دخالت اهل دیانت در امور قضایی، نخست بسیار محدود شد و در نهایت، تقریباً از میان رفت.
- اشخاصی نظیر محمد علی فروغی و علی اکبر داور که عشق میهن داشتند، پیش از رضاشاه نیز در مصدر کار بودند. اما در آن ایام، تأثیر آنها بر پیشرفت کشور ناچیز بود. تنها پس از به روی کار آمدن رضاشاه بود که آنها نیز توانستند قدرت تأثیرگذاری داشته باشند و به نحوی شایسته به ایران خدمت کنند.
- اینکه برخی در دهههای اخیر تبلیغ کردهاند که رضاشاه دموکراسی و حکومت قانونِ عصر مشروطیت را پایمال کرد، ادعایی واهی است. هرج و مرج توأم با فساد و بیدادی را که در ایران پیش و حتی پس از مشروطیت تا برآمدن رضاشاه حکمفرما بود، نمیتوان دموکراسی نام نهاد. از سوی دیگر، همان قوانین اندکی هم که بزرگان مشروطه با زحمات فراوان به تصویب رسانیدند، عمدتاً اجرا نمیشد که بتوان از حکومت قانون سخن گفت. این رضاشاه بود که به عنوان فرزند خلف انقلاب مشروطه ایران، موفق شد با سرعتی باورنکردنی اغلب آرمانهای مشروطیت را تحقق بخشد یا در مسیر تحقق قرار دهد.
مقاله کامل را
اینجا بخوانید
✍دکتر امیرعباس امیرشکاری کارشناس حقوق بینالملل و وکیل پایه یک دادگستری