بهطور کلی، هدایت نرخ بهره در اقتصادهای پیشرفته توسط دو ابزار عملیات
#بازار_باز و تغییر
#نرخ_بهره ذخایر اضافی که همان نرخ کف دالان بهره است صورت میگیرد. از این دو، عملیات بازار باز بیشتر برای کنترل پیوسته نرخ بهره در بازار بدهی و در شرایط متعارف و نرخ بهره ذخایر اضافی بیشتر برای مدیریت نرخ بهره در شرایط بحرانی به کار میرود.
🟢فدرال
رزروبهطور کلی
#فدرالرزرو از چهار ابزار سیاستی متعارف برای کنترل حجم پول و نرخ بهره در اقتصاد استفاده میکند:
🟢ابزار اول: دامنه هدف نرخ بهره صندوقهای
فدرال (Target Federal Fund Rate Range): نرخ بهرهای است که بانکهای تجاری با آن در بازارهای شبانه به اخذ و ارائه وام به همدیگر میپردازند. این نرخ بهره در بازار بین بانکی تعیین میشود، اما
فدرال
رزرو یک نرخ هدف برای این بازار مشخص میکند و با خرید و فروش اوراق قرضه در این بازار و در واقع از طریق عملیات بازار باز برای تحقق آن نرخ بهره هدف اقدام میکند. نرخ بهره هدف در این بازار توسط کمیته
فدرال بازار باز (Federal Open Market Committee - FOMC) تعیین میشود.
🟢ابزار دوم: نرخ بهره ذخایر اضافی (Interest Rate on Excess Reserves - IOER): نرخ بهرهای است که
فدرال
رزرو به سپردههای بانکهای تجاری نزد بانک مرکزی اختصاص میدهد. این نرخ نیز بهصورت مستقیم توسط کمیته
فدرال بازار باز تعیین و ابلاغ میشود و تغییر آن باعث تغییر نرخ بهرهای میشود که بانکهای تجاری با آن به مردم تسهیلات میدهند.
🟢ابزار سوم: نرخ تنزیل (Discount Rate): نرخ بهرهای است که بانک مرکزی در ازای ارائه وام به بانکهای تجاری از آنها طلب میکند. این نرخ توسط شعبههای ایالتی
فدرال
رزرو پیشنهاد داده شده و در صورت تصویب توسط هیاتمدیره
فدرال
رزرو، اعمال میشود. این ابزار اغلب برای عرضه نقدینگی به بانکها در شرایط بحران به کار میرود و برای کنترل روزانه سیاست پولی از آن استفاده نمیشود.
🟢ابزار چهارم: ذخیره قانونی (Reserve Requirement): کسری از سپردههای مردم نزد بانکهای تجاری است که طبق قانون باید نزد بانک مرکزی سپرده شود. این نرخ نیز مستقیما توسط
فدرال
رزرو تعیین و اعمال میشود. اغلب از این ابزار برای تغییر سیاست پولی در کوتاهمدت استفاده نمیشود. نرخ کف دالان نرخ بهره برابر با نرخ بهره ذخایر اضافی (IOER) و نرخ سقف دالان نرخ بهره برابر با نرخ تنزیل است. اگر نرخ بهره از نرخ تنزیل بالاتر باشد، بانکها میتوانند از بانک مرکزی وام گرفته و با همان اعتبار به مردم وام بدهند و سود قطعی مثبت داشته باشند. بنابراین نرخهای بهره بالاتر از نرخ تنزیل منجر به خلق اعتبار بیحد و مرز میشود و نباید رخ دهد. از سوی دیگر اگر نرخ بهره پایینتر از نرخ بهره ذخایر اضافی باشد، بانکها به هیچ عنوان انگیزهای برای وام دادن نخواهند داشت، چون میتوانند به جای ارائه وام ذخایر خود را نزد بانک مرکزی بسپارند و سود بیشتری کسب کنند. تا پیش از بحران مالی 2008، خرید و فروش اوراق قرضه یا همان عملیات بازار باز، مهمترین ابزار سیاستی
فدرال
رزرو بود.
در این شیوه
فدرال
رزرو بهصورت روزانه برای کاهش نرخ بهره اقدام به خرید اوراق قرضه، و برای افزایش نرخ بهره اقدام به فروش اوراق قرضه میکرد. پس از بحران مالی 2008 و کاهش شدید نرخ بهره که منجر به افزایش شدید ذخایر بانکها شد، خرید و فروش اوراق قرضه دیگر نمیتوانست نرخ بهره بازار را چندان جابهجا کند، مگر اینکه حجم اوراق مبادلاتی به مقدار بسیار زیادی افزایش مییافت. (در پایان 2015 مجموع کل ذخایر بانکی در آمریکا تا تقریبا 240 برابر بیشتر از کل ذخایر در 2008 افزایش یافته بود). در این شرایط نرخ بهره ذخایر قانونی که همان کف دالان نرخ بهره است، تبدیل به ابزار اصلی
فدرال
رزرو شد. افزایش نرخ بهره کف به معنای این است که بانکهای تجاری به ازای ذخایر اضافی سپرده شده نزد بانک مرکزی سود بیشتری دریافت میکنند و این منجر به افزایش انگیزه بانکهای تجاری برای ارائه وام به مردم میشود. در واقع بانک مرکزی از این طریق هم بر قیمت ذخایر بانکها (یعنی نرخ بهره) و هم بر مقدار عرضه آن اثر میگذارد.
منبع :
#روزنامه_دنیای_اقتصاد