«
#شلختگان_در_بند» و «
#شهروندان_آزاد_محدود»
@Social_Science✍ #محمد_فاضلی، جامعه شناس
★ آزادی هنوز واژهای جذاب برای جامعه ماست. جامعه فقدان برخی آزادیها را احساس میکند و با شعار آزادی به هیجان میآید، حال آنکه اگر
آزاد شدن از برخی محدودیتها منظور باشد، ایران جامعهای است که برخی محدودیتهایش از بسیاری جوامع کمتر است. این روزها به این فکر میکنم که چگونه بدترین صورتهای «بیمحدودیت و بیحریم» بودن تجربه و راه را بر مفیدترین صورتهای آزادی بسته شده است؛ و در این میان به دنبال مفهومی میگشتم که وضع ما را تصویر کند که به عبارت «شلختگان در بند» رسیدم. آنچه تهدیدهای بنیادین برای نظام اجتماعی و سیاسی ایران فراهم کرده، شلختگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است.
■ مثال 1: دهها بانک و صدها مؤسسه و صندوق اعتباری آزادانه، بدون مجوز بانک مرکزی یا با مجوز ولی بدون نظارت کافی و مؤثر، سپرده از مردم جمع کردهاند، بدون رعایت سبدهای سرمایهگذاری و قوانین نظارتی وام دادهاند، سودهای کلان پخش کردهاند و دست آخر به دشواریهای بانکی بزرگ شکل دادهاند.
■ مثال 2: صدها هزار چاه آب غیرمجاز و مجاز، بدون رعایت ملاحظات محیطزیستی در سراسر ایران حفر شدهاند، کشاورزی بدون محاسبه ظرفیت و تابآوری سرزمین گسترش یافته، و اقدامات آببر مشابه انجام شده است. همه این کارها بدون محدودیت و حریمداری خاصی انجام شدهاند و عاقبت تهدید زوال یک تمدن ما را در بر گرفته است.
★ این مثالها را میتوانید در عرصه رسانهها، تأسیس مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی متعدد، تریبونهای غیرمسئول بیانکننده عبارات مسئولیتآور برای کشور، تعدد و تضاد قوانین و مقررات، و ... مشاهده کنید. این حس به آدمی دست میدهد که هر کسی، هر گوشهای، با هر ابزاری که در دست داشته، آزادانه و بدون محدودیت خاصی، و صرفاً با ملاحظه برخی ارتباطات، توانسته از منابع استفاده کند. این منابع هم مختلف بودهاند: آب، خاک، وام، تریبون، قدرت، منزلت، مدرک و هر آنچه قادر است منفعتی برای فرد تولید کند.
★ همه اینها بدون قید و محدودیت – البته برای اقشار و افراد خاص و البته گاه بسیار گسترده – صورت گرفته است. همه ایرانیان به درجاتی از این وضعیت بهرهمند شدهاند، و دست آخر همه احساس میکنند وضع خوب نیست، ناراضیاند و غر میزنند. علیرغم بهرهمندی از همه این منابع، افراد حس آزادی ندارند. لاجرم باید گفت آنچه داشتهایم و اعمال کردهایم، نه آزادی بلکه «شلختگی همهجانبه» است. شلختگی فراگیری که در فقدان حاکمیت قانون عاقلانه، ظرفیت اجرای درست قانون، و هماهنگسازی کل نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی؛ حس ناخوشایندی به همگان داده است: «شلختگان در بند».
★ ایرانیان آموختهاند در شرایط فقدان «آزادیهای توانمندساز
محدود به منعهای قانونی»، زندگی را لابهلای بهرهمندی از شلختگیهای کل نظام اجتماعی بگذرانند. در افتادن با این شلختگیها بزرگترین معضل اقتصاد سیاسی این کشور است.
★ شناسایی شلختگیهای فراگیر این نظام اجتماعی، و توأمان وضع کردن محدودیتها و آزادیهای درمانگر این شلختگیها، میتواند یکی از مهمترین روزنهها به اندیشیدن درباره جامعه ایران باشد. این پروژهای است برای گذار از «شلختگان در بند» به «
شهروندان آزاد محدودشده و حریمدار.»
(این متن را اگر میپسندید برای دیگران هم ارسال کنید.)
@fazeli_mohammad👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥Telegram.me/Social_Science