سوسیالیسم کارگران

#صمد_بهرنگی
Channel
News and Media
Politics
Education
Humor and Entertainment
Persian
Logo of the Telegram channel سوسیالیسم کارگران
@SkaregariPromote
739
subscribers
32.8K
photos
21K
videos
8.59K
links
سوسیالیسم کارگری خبرها و گزارش های کارگری،تصویرها و کلیپ و مطالب و نظرات و پیشنهاد های خود را از این طریق برایمان ارسال کنید @AmAe123
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ #معلم_رهایی، #فرزاد_کمانگر توسط حاکميتِ انسان‌ستیزِ جمهوری اسلامی اعدام شد.

او چند روز پیش از اعدام، خطاب به معلمان زندانی نوشت:

"مگر می‌توان در قحط سال عدل و داد معلم بود اما الفبای امید و برابری را تدریس نکرد حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
نمی.توانم تصور کنم در سرزمین صمد و خانعلی و عزتی معلم باشیم و همراه ارس جاودانه نگردیم. نمی‌توانم تجسم کنم که نظاره‌گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم.
می.دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب هموار گشته و سختی‌ها و مرارت‌های آن نشان افتخاری خواهد شد برای تو معلم آزاده تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سد راه‌اش فیلتر و گزینش باشد و زندان و اعدام که آموزگار نام‌اش را و افتخارش را ماهیان کوچولوی‌اش به او بخشیده‌اند نه مرغان ماهیخوار."



#ماهی_سیاه_کوچولو #صمد_بهرنگی #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


@Blackfishvoice1
Forwarded from تجربه نوشتن
رقص گل سرخ - سرود گل سرخ

لحظه‌ای میدان خالی بود. دورادور، جانوران پای درختان نشسته بودند و پرندگان روی درختان و دیگر چیزی دیده نمی‌شد. بعد صدای نرم و شیرین موسیقی بلند شد و ده بیست‌تا عروسک بنفش‌پوش ساززنان وارد شدند و نرم‌نرم آمدند در گوش‌های ایستادند. بعد قایقی شگفت و سفید مثل برف از ته برکه نمایان شد که به آهنگ موسیقی تکان می‌خورد و پیش می‌آمد. عروسکان سفیدپوش بسیاری روی قایق، خاموش ایستاده بودند. صدای نرم و زمزمه‌وار آب شنیده می‌شد. مرغابی‌ها و قوهای سفید فراوانی از پس‌وپیش، قایق را می‌راندند و ماهیان سرخ ریزودرشتی دور سفیدها را گرفته بودند و راست می‌لغزیدند به‌پیش. ماهتاب هم توی آب بود. قایق که لب آب رسید، عروسک‌های سفید رقص‌کنان پا به زمین گذاشتند. مرغابی‌ها و قوها و ماهی‌ها لب آب رج بستند. عروسک‌ها دست‌ها و بدنشان را حرکت می‌دادند و نرم می‌رقصیدند. لبه‌ی پیرهن‌شان تا زمین می‌رسید. می‌رقصیدند و به هم نزدیک می‌شدند و لبخند می‌زدند و دوتادوتا و سه تا سه تا باز می‌رقصیدند. یکی دو تا شروع کردند به خواندن. رفته‌رفته دیگران هم به آن‌ها پیوستند و صدای موسیقی و آواز فضای جنگل را پر کرد. عروسک‌ها چنین می‌خواندند:

روزی بود، روزگاری بود:
لب این آب کبود
گل سرخی روییده بود
درشت،
زیبا،
پَرپَر.
باد آمد
باران آمد
بوران شد
توفان شد
گل سرخ از جا کنده شد
گلبرگ‌هاش پراکنده شد.
کجا رفتند؟
چکارشان کردند؟
مرده‌اند، زنده‌اند؟
کس نمی‌داند.
آه چه گل سرخ زیبایی بود؟…

عروسک‌های سفید، آوازخوانان و رقص‌کنان جمع شدند و پهلوی عروسک‌های بنفش ایستادند. کمی بعد عروسک کوچولوی سرخی از پشت درختان رقص‌کنان درآمد. عروسک‌های سفید شروع کردند به خواندن:

ما این را می‌شناسیم:
گلبرگ گل سرخ است.
از کجا می‌آید؟
به کجا می‌رود؟
کس نمی‌داند؟

عروسک سرخ کمی این‌ور و آن ور پلکید و از گوشه‌ی دیگری خارج شد. بعد عروسک سرخ دیگری وارد شد.
عروسک‌های سفید شروع کردند به خواندن:

یک گلبرگ سرخ دیگر
از کجا می‌آید؟
به کجا می‌رود؟
کس نمی‌داند؟

عروسک سرخ کمی این‌ور آن‌ور پلکید و خواست از گوش‌های خارج شود که به عروسک سرخ دیگری برخورد. لحظه‌ای به هم نگاه کردند و دست هم را گرفتند و شروع کردند به رقص بسیار تند و شادی. مدتی رقصیدند. بعد عروسک سرخ دیگری به آن‌ها پیوست. بعد دیگری و دیگری تا صدها عروسک بزرگ و کوچک سرخ وارد شدند. دسته‌دسته حلقه زده بودند و می‌رقصیدند. رقصی تند و شاد. ماه درست بالای سرشان بود. آتش خاموش شده بود.

صدای موسیقی بازهم تندتر شد. عروسک‌ها دست هم را رها کردند و پراکنده شدند و درهم شدند و لب برکه جمع شدند.

اولدوز و یاشار روی سنگ نشسته بودند و چنان شیفته‌ی رقص عروسک‌ها شده بودند که نگو. یاشار حتی پر طاووس را هم فراموش کرده بود. ناگهان دیدند لب برکه گل سرخی درست شد. درشت، زیبا، پَرپَر. گل سرخ شروع کرد به چرخیدن و رقصیدن. عروسک‌های سفید حرکت کردند و دور گل سرخ را گرفتند و آن‌ها هم شروع کردند به رقص و چرخ.
آهنگ رقص یواش‌یواش تندتر و تندتر شد. بچه‌ها چنان به هیجان آمده بودند که پا شدند و دست در دست هم، آمدند قاطی عروسک‌ها شدند. جانوران و پرندگان و درختان هم به جنب‌وجوش افتاده بودند.

عروسک‌ها رقصیدند و رقصیدند، آن‌وقت همه پراکنده شدند و باز میدان خالی شد. لحظه‌ای بعد عروسک‌ها با لباس‌های اولی‌شان درآمدند.

دیگر وقت رفتن بود. ماه یواش‌یواش رنگ می‌باخت...

برگرفته از داستان «الدوز و عروسک سخنگو» - اثر: #صمد_بهرنگی - سال انتشار: ۱۳۴۶

https://t.me/tajrobeneveshtan/3082
🔴 از ترس تا فرصت‌طلبی؛ نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود

✍️جعفر ابراهیمی

🔸اولین و ابتدایی‌ترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است. اگر معلمی در کل آدم ساکت و کم‌حرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت می‌کنند و از ظلم و ستم بر خود سخن می‌رانند.

🔸در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد، نیمی از شاکیان سر در گریبان می‌کنند و گلایه‌ها یادشان می‌رود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامه‌ای که هیچ خطری برایشان ندارد. این نهایت ترس و محافظه‌کاری این دست از معلمان است و نشان می‌دهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعت‌پذیری را وارد نظام آموزشی نموده است.

🔸این دسته از معلمان فقط #نق می‌زنند و اصلا نباید روی شکایت‌های آنان حساب باز کرد. جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهره‌مند گردند.

🔸تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانش‌آموزان هم بد عمل می‌کنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش می‌کنند در مقابل دانش‌آموزان #قلدری می‌کنند و سعی می‌کنند در کلاس اگر زورشان برسد دانش‌آموزان را #رام و مطیع خود کنند. اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند. جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند، هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.

🔸این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق‌زدن همیشه دست پر را دارند. نمونه‌هایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد می‌آورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده‌ باشند که حقوق یک #کارگر نگون‌بخت هم‌سطح آقای معلم است آه و ناله سر می‌دهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفته‌اند. این دسته از معلمان آنقدر ترس‌زده هستند که حتی جرات نمی‌کنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و می‌گویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است. سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد، از روی غرور و خودخواهی می‌گویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟ گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبه‌گری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی می‌ماند.

🔸به نظر می‌رسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمه‌کارآمد و ... آگاه نباشد. معلمان نق‌زنی که دیگران را همراهی نمی‌کنند، ناآگاه نیستند یا فرصت‌طلبند یا ترسو و محافظه‌کار هستند. 

🔸معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند؛ خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهی‌بخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نق‌زدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند. آنها باید بدانند که می‌توانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند. این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند. 

🔸اما معلمان فرصت‌طلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند. سخت می‌شود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر می‌دهند و با بی‌عملی خود ناامیدی را به جمع منتقل می‌کنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود. اما با ترویج مطالبه‌گری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصت‌طلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمی‌گردد، مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکل‌یابی مستقل.

🔸هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد؛ باید با خود صادق باشیم، اگر در تقسیم‌بندی فوق رویکردمان فرصت‌طلبی و خوشه‌چینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبه‌گری می‌ترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان داده‌است آنجا که می‌گوید: همه‌اش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان می‌ریزد.


شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

نشانی کانال تلگرامی شورا:
@kashowra
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد