چه کسی می داند من چقدر حرف دارم...چه کسی می داند من چقدر حرف
دارم...کاسهای روی صندلی پلاستیکی و شکستهای گذاشته تا شاید زنی بعد از آنکه کار ضروریاش در سرویس بهداشتی تمام شد، اسکناسی داخل آن بیندازد که گاهی آن را هم از سر اکراه حوالهاش میکنند. پیمانکار با این بهانه که مردم داخل کاسه پول میاندازند، حقوق کمی میدهد؛ اما کدام پول؟ اسکناس دو هزار تومانی پاره داخل کاسه ملامین دهانکجی میکند... «پول را خودم داخل کاسه انداختم تا شاید رهگذری بعد از رفتن به دستشویی پولی بیندازد... مردم میگویند از شهرداری برای دستشویی و نظافت حقوقت را میگیری و پیمانکار هم میگوید از صدقههای مردم پول گیرت میآید و حق و حقوقم را درست و قانونی نمیدهند. بیشترین پولی که یک بار از این صدقهها گیرم آمد، 60 هزار تومان بود... با اینهمه گرانی...». کارش در سرویسهای بهداشتی از هشت صبح شروع میشد تا هشت شب که درها را قفل میکرد و راهی خانه کوچک استیجاریاش میشد تا از همسرش که در رختخواب بستری و ناراحتی صرع دارد، مراقبت کند. او حالا حدود یکماهی میشود که بیکار شده است. سراغش را در سرویس بهداشتی میگیرم. درهای سرویس بهداشتی که حدود پنج سال، اتاق کار و محل درآمدش محسوب میشد، قفل شده و دستفروشی که همان حوالی بساط کرده از تعطیلی موقت سرویس بهداشتی میگوید
12 ساعت نظافت در یک سرویس بهداشتی!
زنی در یکی از پارکهای پرتردد تهران درحال نظافت باغچههای اطراف پارک است. کارش که تمام میشود، کنار صندلی مینشیند. به هیچکدام از زنانی که از سرویس بهداشتی استفاده میکنند، نمیگوید که دستمزدی بدهند. اگر کسی مایل باشد، پول میدهد. او حدود 9 سال است که کار نظافت دستشوییهای گذری را انجام میدهد. پاهایش را بلند میکند و مشتهای آرام و پیوستهای روی زانوهایش میزند. روی هر زانو توقف میکند و ضربات مشت را محکمتر میزند.
حالا دستهایش را فشار میدهد. دستدرد دارد و میگوید: «از ساعت شش صبح تا شش شب اینجا داخل این اتاق هستم. خانهام در اسلامشهر است و با وجود اینکه اتوبوس بهسختی پیدا میشود، نباید تأخیر داشته باشم. مسیر زیاد است اما چاره دیگری ندارم. 12 ساعت کار مداوم با مواد شوینده و بهداشتی، وایتکس و جوهرنمک، آب و آبکشی و... دیگر در این کار در 53 سالگی پیر شدم. شبها نفستنگی دارم و گاهی فکر میکنم تا چند وقت دیگر توان کار دارم. همسرم هم توان کار ندارد و چشمش از کار افتاده و درست نمیبیند. خدا را شکر خانهمان اجارهای نیست، وگرنه در شرایط الان اسیر بودیم. کارفرما بیمه کرده اما بین بیمههایم فاصله افتاده است. اگر از ابتدا درست بیمه کرده بودم، شاید الان با 10 سال سابقه، بازنشسته میشدم. قبلا حقوقم چهارمیلیون تومان بود و تازگیها برای این همه کار، شش میلیون تومان دستمزد میدهند که به هیچ کجای زندگی من با یک بچه مریض نمیرسد».
via www.sharghdaily.com@zan_j#زنان_کارگر#جمهوری_فلاکت #زن_زندگی_آزادی #رفاه_برابری