تو رودکی را ای ماهرو کنون بینیشاعر: استاد سیروس شمیسا
(برای شصت سالگی خودم)
خوش آن زمان که مرا زاد و بود گیلان بود
و گیل و گیلان چشم و چراغ ایران بود
به خانه یی که پدر اوستاد استادان
عزیز مامک من مهتر دبستان بود
چه خانه یی که در آن گوشه گوشه بود کتاب
به باغ غنچه و اشکوفه های الوان بود
ز گونه گونه تفاسیر و جُنگ و قصه و شعر
کتابخانه مگو دژنبشت ساسان بود
حسد نبود و لئامت نبود و بخل نبود
ادب، کرامت، داد و دهش فراوان بود
بلی مجادله با این و آن به حکمت بود
چنان که موعظت از قول و فعل یزدان بود
پدر که از بر تازی و پارسی می خواند
و بر سریش اقاویل از فرنگان بود
چو از مناعت و آزادگی سخن می راند
پدر نبود تو گویی که سعد سلمان بود
و مام تا که نیابیم نکته های حقیر
ز خرج خانه سخن با پدر به لارژان1 بود
حیاط مدرسه پر بود از ترانه مهر
و هر معلّم بر خیل مردگان جان بود
بسا شبا که نسیم بهار بود و سکوت
مگر که نغمه مرغی ز طرف بستان بود
در آن شبان فرح بخش کورسوی چراغ
ترنّم تر باران به سقف سامان بود
سخن ز جنگل و از غیرت و وطن می رفت
فسانه شب تاریک «باز باران» بود:
اگر نبود ز جنگل نهیب آزادی
هنوز مملکت جم به چنگ دیوان بود
اگر نبود سلیمان معین این فرهنگ2
هنوز منطق مغ زیر میغ پنهان بود
اگر که عارف و عشقی و فرخی رفتند
بهار ماند اگرچه زمان زمستان بود
از او قوام پذیرفت نظم و نثر دری
مشاطه بود و زلف ادب پریشان بود
به غیر سرو کس آزادگی نیارستی
زمانه یی که زمین و زمان هراسان بود
دریده بود حیا و بریده بود امید
کمال نهمَت شاعر به قرصکی نان بود
شب سیاه و زمستان و باد و توفان بود
امید رستم دستان و بیم اکوان بود
حدیث شیده و کیخسرو و فرود از اسب
پشنگ چون شد، دیگر از جز قراخان بود3
بسا شبا که به گرد چراغ در ایوان
دلم به قصه مام و سرم به دامان بود:
تجدد اول زی مرز گیلکان آمد
از آن میانه یکی هم حقوق نسوان بود
به خردی اندر بس شعر داشتم از بر
که خود مرا به صباوت یکی دو دیوان بود
مرا مشاعره با مهتران و پیران بود
مرا مکابره با کهتران و اقران بود
اگر معلم کُتّاب نثر من نسزید
مرا مشافهه با بیهقی و مشکان بود
ز دیوها که به خردی ز من هزیمت شد
به غیر آز به دیوان، ستنبه دیوان بود
ز شعرها که مرا نقش فی الحجر گشته است
یکی قصیده آن شاعر خراسان بود
ز بیت ها که مرا هیچگه نرفت از یاد
«مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود»
هزار سال از این بیت بی بدیل گذشت
نبود بیت همانا بدیل قرآن بود4
«کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم
عصا بیار که وقت عصا و انبان بود»
اردیبشهت 87
1- La argent به فرانسه یعنی پول
2- استادان ابراهیم پورداوود و محمد معین
3- پشنگ و قراخان از پسران افراسیاب
4- به سخن ماند شعر شعرا
رودکی را سخنش تِلو نُبی است
شاعران را خَه و احسنت و مدیح
رودکی را خَه و احسنت و هجی است
(شهید بلخی، لباب الالباب، ج 2، ص 6)
منبع: مجموعه شعر «اخبار باغهای بزرگ»، صص ۹۵_۹۸، نشر میترا: ۱۳۹۳. #سیروس_شمیسا_بخوانیم #استادسیروس_شمیسا #قصیده #چکامه #رودکی #ادبیات_پارسی #گیلان #شعر_پارسی #انتشارات_میترا #کتاب_بخوانیم #شعر_بخوانیمنشانی حساب اینستاگرام استاد شمیسا:https://www.instagram.com/p/BlaaL-SAjtk/?igshid=mdrptlrpbrws@siroosshamisa