#کتاب_امروز:
📙 #چشم_سگ#عالیه_عطایی✍️ کلبهکتابکلیدر/
#مهرنوش_چمنی:
چشمم به این کتاب افتاد، گفتم باشه میرم ببینم تو اینترنت چی نوشته یه چیزی برای معرفی پیدا میشه حتما. اما بذار چند سطرشو انتخاب کنم. ولی وقتی شروع کردم به خوندن دیگه یادم رفت قرار بوده چکار کنم! مثل سیاهچاله منو توی خودش کشید. محو ماجراهایی شدم که همین دور و برا اتفاق میافتن اما در عین حال خیلی از ما دور به نظر میان.
خانم
عطایی فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران هستند و برای کتابهاشون برنده چند جایزه هم شدن. رمان "کافورپوش»" برگزیده جایزه مهرگان ادب و جایزه ادبی واو شده. نویسنده در مورد کتاب "چشم سگ" اینطور
توضیح میده: این مجموعه داستان شامل هفت داستان بلند است که همه این داستانها در فضایی میان ایران و افغانستان میگذرد و موقعیت داستانها در فضاهایی چون سمرقند-تهران، بلخ-تهران، هرات- تهران رخ میدهد.
چیزی که به عنوان یک خوانندهی معمولی توی این کتاب دوست داشتم، این بود که بدون ادا و اصول ماجرا رو تعریف میکنه و حواسش هست چه چیزهایی رو نگفته بذاره تا خواننده پیگیر داستان باشه. در عین حال انتخاب سوژهها جذاب هستند و روزمرهنویسی نکرده. هیچ کدوم از چیزهایی که توی داستانها تعریف میشن، اضافی به نظر نمیان و مثل دکور یک خانه، با دقت چیده شدن.
◀️ #چند_سطر_کتابخیابان آبان، از بالا تا پایینش، با قدمهای ضیا پنج دقیقه راه بود. از اولین نانوایی نان خرید. نانوا چند گلوله خمیر را بیرون ریخت، هرکدام اندازهی یک قلبک نان افغانستانی. ضیا فکر کرد مار اینها را دوست دارد اما برنداشت. از حالت نگاه نانوا معلوم بود که فهمیده افغانی است. میدانست در تهران انگار روی مرز باریکی بین آدمهای مهربان و نامهربان راه میرود. کمی شل کند باید فحش بخورد که افغانی، حواست باشد اینجا ایران است؛ برای همین میبایست حواسش حتی برای همین دورریز نان هم جمع باشد. تصمیم گرفت قید خمیر را بزند و برود برای مار، مرغ یخزده بخرد.
صفحه 13
📗چشم سگ،
#عالیه_عطایی،
#نشر_چشمه، 149صفحه، چاپ اول 1398، قیمت: 27هزار تومان
#مجموعه_داستان▫️ t.center/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir