✍ بدون داستایفسکی ادبیات قرن بیستم فرانسه چیزی نبود.📖 در سال ۱۹۵۸ آلبرکامو در مصاحبهای
داستایوفسکی را «پیامبر حقیقیِ» قرن بیستم نامید. در بیست سالگی وقتی در الجزیره دانشجو بود با آثار این پیامبر آشنا شد. سال ۱۹۳۸ با گروه تئاتری که خود ادارهاش میکرد اقتباسی از «برادران کارامازوف» را روی صحنه برد و خود نقش ایوان را بازی کرد. ۲۱ سال بعد، در سال ۱۹۵۹ یکی از ارزشمندترین و قدیمیترین برنامههای خود را، یعنی اقتباس نمایشی از رمان «شیاطین» را روی صحنه تئاتر برد.
آلبرکامو معتقد است: «بدون
داستایوفسکی ادبیات قرن بیستم فرانسه چیزی نبود که حالا هست.» کامو مینویسد اگر وارد دفتر کار من شوید، با وجود این که با جنبشهای فکری دوران خود عجین شدهام، اما فقط تصویر دو چهره را در اتاقم میبینید.
#تالستوی و
#داستایوفسکی.
کامو مینویسد: شیاطین اثر
داستایوفسکی را کنار چهار اثر بزرگ، چون ادیسه، جنگوصلح، دُنکیشوت و نمایشنامههای شکسپیر میگذارم، ابتدا
داستایوفسکی را تحسین میکنم؛ به این دلیل که چیزهایی از ذات انسان را بر من مکشوف کرده بود. مکشوف، بله، همین واژه. چرا که او فقط چیزی را به ما میآموزد که خود میدانیم، اما از تصدیقش سر باز میزنیم. علاوه بر این، او ذوق دلپذیر روشنبینی را در من برانگیخت. روشنبینی محض. در نظر من
داستایوفسکی پیش از هر چیز نویسندهای است، بسیار بیش از
#نیچه ، که توانسته متوجه نیهیلیسم دوران معاصر شود، آن را تشریح و پیامدهای وحشتناکش را پیشبینی کند و در پی این بوده تا راه رستگاری را نشانمان دهد. مضمون اصلی آثارش چیزی است که خودش آن را «تدبیر، انکار و مرگ» نامیده است؛ انسانی که خواهان آزادی بیحدومرزِ «روا بودن همه چیز» است و کارش یا به تخریب همه چیز ختم میشود یا به بردگی همگان.....
📰 مقالهی
#مصطفی_بیان، با عنوان «داستایفسکی از نگاه آلبرکامو» در ماهنامهی ادبیات داستانی چوک، (فروردین ۱۴٠۲) منتشر شده است. ماهنامه را میتوانید
#رایگان از سایت
www.chouk.ir دانلود کنید.
@Simurgh_Dastan