گفتگو با همسر شهید مدافع حرم
🌷#علی_منیعات🌷#قسمت_چهارمخیلی خوش مسافرت بود و خیلی هم زود اقدام میکرد . مثلا یه روز گفتم هوای امام رضا کردم . سریع رفت زنگ زد آژانس بلیط مشهد گرفت . بعدم اومد گفت ساکت رو جمع کنم بریم مشهد . تو مسافرت هم نمیذاشت چیزی به دلمون بمونه . میگفت هر چی میخواید بگید . شاید این روزا دیگه تکرار نشن .
یه روز تو مشهد از حرم اومدیم بیرون دیدیم یه مردی نشسته ، نیاز به کمک داشت . ما رد شدیم . یه ذره رفتیم جلوتر ،
علی گفت شما برید من میام . رفت یه ربع بعد اومد . گفتم کجا رفتی نگفت . خیلی اصرار کردم گفت رفتم به اون بنده خدا کمک کنم . چون تو گیر دادی مجبور شدم بگم نمی خواستم بگم که ارزش کار از بین بره .
✨ ✨کلاً خیلی دست به خیر بود . اگه کسی از فامیل میخواست ازدواج کنه یا قدرت مالی نداشت ، بدون اینکه به من که همسرشم بگه تا اونجایی که میتونست بهشون کمک میکرد که بعداً توی مراسم ختمش اومدن بهم گفتم .
یه خانمی اومده بود میگفت همیشه ماه رمضون میومد به چند تا خانواده آذوقه و پول میداد .
ولی به هیچکس نمیگفت . ریا تو کارش نبود . چون جایگاه اجتماعی خوبی داشت و مسئولین میشناختنش ، چقدر واسطه میشد تا برا جوونها کار پبدا کنه و سرو سامون بگیرن . خیلی بزرگتر از سنش رفتار میکرد خیلی خودش رو مسئول میدونست . نسبت به همه ...
از یه استادی شنیده بودم که کاری که برای خدا باشه ، انسان نتیجه ش رو ، هم در دنیا میبینه هم در اخرت . من به این حرف خیلی اعتقاد داشتم و مخالف کارهای
علی آقا نبودم .
✨ ✨به همه کمک میکرد به دانش اموزاش یا حتی به هم رزماش تو عراق . بعضی دوستاش بهمون میگن شما نمیدونید
علی اقا چه کارایی برا ما کردن ؟! برا همینم از شهادتش و نبودنش ، دوستاش شاید بیشتر از ما متأثر شدن
اصلا ارتباط اجتماعیش فوق العاده بود .
با پیر و جوان . با کوچکتر و بزرگتر خودش . حتی با بچه ها . اصلا جوانها و نوجوانهایی که او از زمان جوانی خودش به سمت پایگاه بسیج هدایت کرده بود ، الان همه رفتن پاسدار شدن .
یه عده شون رفتن سوریه ، یه عده شون دارن به کوچکترها آموزش میدن خیلی کارها کرد . برا همینم برا تشییع جنازه ش خرمشهر غوغا شده بود . از کل خوزستان ، مردم اومده بودن .
ادامه دارد
⬇️⬇️ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـداکانال مادرسروش:
http://sapp.ir/shohada72_313کانال مادر ایتا:
eitaa.com/shohada72_313https://t.center/shohada72_313