زندگی به سبک شهدا

#سنگر
Channel
Logo of the Telegram channel زندگی به سبک شهدا
@Shohada72_313Promote
643
subscribers
32.4K
photos
32.4K
videos
2.4K
links
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊

#در_محضر_شهدا

#محاوره‌های شب عملیات
#کربلای4

#سید_محسن امشب به #آب نزن...
#حسن امشب #موهای_قشنگ_زردت به لجن‌های اروند خضاب می شود...
#ابراهیم ابراهیم جان #مادرت بلند شو...
هر چقدر امشب #قسمت دادم فقط #نگاهم کردی و دیگه هیچ وقت #جوابم را ندادی...
#محمد_رضا خداحافظ برای همیشه
امشب #اروند سنگ #قبرت می شود...
عبدالحسن عبدالحسین چرا دیگه صدات پشت #بی_سیم به گوش نمی رسه...
آقا #منصور فردا صبح باید بدن بی سرت را کف #سنگر بخوابانم...
اصغر امشب مواظب #سرت باش...
حسنم فردا صبح #عراقی‌ها در حاشیه اروند با #پیکر_پاکت عکس یادگاری می گیرند...
حسن جان #مرگ_من نرو!!!
#عباس امشب بی خیال #اروند شوید!!!
سید محسن امشب #اروند بی رحم است...😭😭😭

🌹 #شهدا
❤️ #دلمان
🌷 #برایتان
🕊 #پر_می‌کشد


شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره

📍رزمنده‌ای که با کارش ، اسیر عراقی را شگفت‌زده کرد...

🌟تیربارچیِ ما بسیجیِ جوانی بود که فقط سه مـاه آموزش دیده بود. اسیرِ عراقی با دست او را نشان می‌داد و با حرص می‌گفت: هفت سـال است در ارتش عراق تیربارچی هستم، اما جلویِ شجاعتِ این جوان کم آوردم...

📚منبع: کتاب « راهنمای زائرین راهیان نور » ، صفحه ۸۴

@shohada72_313
♡بسم رب العالمین♡

🍃و چه بسیارند #پاک_مردانی که کسب و تجارت و داد و ستد آنها را از یاد خدا غافل نمی کند"* و بلکه دنیا برایشان، با همه پستی ها و بلندی هایش، میشود مشعلی برای لمس #خدا.

🍃پاک مردانی همچو #سجاد. سجاد نامی که به قول خودش، در تب و تاب ناله های بیتاب #کودکان_سوریه بود. سجادی که دوازده سال تمام، از صابرین جهاد فی سبیل الله بود و عشق، در میان امواج قلبش قدم میزد

🍃میدانی، زمان، مامن و منزل گاهیست برای آرزوهایی، که اکنون خاطره خوانده میشوند. خاطره هایی که نبضشان، هنوز در میان پیچ و خم #عشق حس میشود. زمان، هنوز بیاد دارد استخاره ات را، و خوب بخاطر سپرده است که آیه را #آیۀ_شهادت خواندی*🌹

🍃شاید، همین آیه بود که تو را راهی کرد. شاید طعم شیرین #شهادت، لحظه ای زیر پوستت دوید و دلگرم شدی، وقتی که خداوند در نشانه اش، تورا از #پرهیزکاران مسیر خودش خواند.

🍃براستی، چه کسی میداند، طوفان عشق، چگونه #قلب سجاد را فشرد که ساعتی قبل از تولد دومین طفلش، دل به دریا زد و راهی #سنگر_عشق شد🌺

پ.ن : استخاره همسر شهید ، آیه ۳۷ سوره نور
پ.ن : آیه ۱۲۳ سوره توبه

🌺به مناسبت #سالروزشهادت
#شهیدسجاد_طاهرنیا

📅تاریخ تولد : ۲۳ مرداد ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : گلزار شهدای رشت

#گرافیست_الشهدا
#مبلغ_باشیدبرکاتش_را_در_زندگیتان_ببینید
📡 @shohada72_313
جان نثار راه #دینم
ارمغان بر #سر ندارم....

#عاشقم بهر شهادت
خواب در #سنگر ندارم...

#شهید_عبدالله_غلامی🌷
محل شهادت:مریوان

💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات
به اندازه ارادتت به #شهدا فراورد کن و به اشتراک بزار👇
📡 @shohada72_313
🌟 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره

🔰 شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد...

📝 ایام محـرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل ، و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتـراض کردم ، گفت: بـرای امـام حسیـن علیه‌السلام ، دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ...

✍🏻 خاطره‌ای از زندگی شهید سیدمنصور جوادیون اصفهانی

📍منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه ۱۲۶
#سنگر_خاطره

🔻 حسین در انجام کارهای شخصی اش اجازه نمی داد کسی کمکش کند و با همان یک دست تمام کارهای شخصی اش را انجام می داد.

🔅 در بحبوحه عملیات کربلای ۵، میرزا حسین بنی صادقیان که پدر دو شهید هم بود، آب گرم کرده بود تا سر حسین را بشوید. حسین زیر بار نمی رفت. حسین می گفت: حاجی ول کن! توی این هاگیر و واگیر وقت گیر آوردی؟!.

◽️ به زور آوردش. بچه ها می خواستند ژاکتش را از تنش دربیاورند، اجازه نداد. نگذاشت هم سرش را بشویند.
می گفت: شما فقط آب بریزید و من با همین یک دست سر خودم را می شویم.

📚 کتاب: زندگی با فرمانده

شهید_حسین خرازی🕊
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_هفدهم

💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشی‌ها همه تن و بدن‌مان می‌لرزید.

اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»

💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج #انفجار می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.

آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!»

💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب #عاشقش را در قفسه سینه‌ام احساس کردم.

من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟

💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»

در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از #اهل_بیت (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد.

💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت.

حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!»

💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.

تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.

💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.

مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.

💠 ما مثل #پروانه دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع می‌سوخت.

یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»

💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.»

از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن #ایرانی‌ها بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!»

💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد.

به #همت جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»

💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.

نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»...


ادامه_دارد

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ششم‌بهمن با حماسه مردم #آمل قلب تمام ملت شاد شد.

به #شهرهزارسنگر
#سنگر_دلها🌹🌹
خوش آمدید.


شهید مدافع حرم حاج مهدی قره محمدی🌹
@shahidmahdigharemohamadi
وقتی در سنگر ایمان پناه گرفتی
یقین بدان ، ایمن خواهی ماند ...


#خدایا_رستگارم_کن
#سنگر_امن_الهی♥️


باما همراه باشید با مطالب مذهبی ، سیاسی ، روشنگری ، بصیرت افزایی و شهدایی

@shohada72_313
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رجزخوانی

#پیشنهاددانلود


🌷شادی ارواح طیبه شهدا و والدین آنها سه صلوات🌷🌷🌷کانال🌹 #سنگر_شهدا 🌹#خاطرات 🌷#شهدا 🥀🌞#تصاویرشهدا🌷#نماهنگ_شهدا🌷#اخبار_و_سخنان_شهدا🌷# همه دعوتید. لینک👇👇👇
کانال سنگر شهدا را به دوستان معرفی نمایید
@sangareshohadaa
فوری🔴فوری🔴فوری🔴

اعضای محترم کانال شما عزیزان به عنوان خادمین شهدا عضو این سنگر هستین...🌺🌺
لطفا در نشر مطالب کانال برای دوستان آشنایان و دیگر خدّام شهدا که دوست دارند عضو این سنگر بشوند کمک کنید و رسانه باشید🌹🌹

#سنگر_شهدا
#خادمین_شهدا
#دعوت_دوستان_به_سنگر_شهدا

@shohada72_313
وصیت نامه ام را بخوانید....
تنها میراثم برای ارث #سنگر است،
همه وارث باشید....

#مردان_بی_ادعا

@shohada72_313
#دیدبان_باشید

💢 ولایت مدار یعنی یک
#انقلابی بابینش واطلاعات #سیاسی

👈با«دیدبان۲۵»
همراه باشید تابه فرموده آقا،
دشمن داخلی وخارجی وعملکردش را رصدکرده وبشناسیم.

#سنگر_جوانان_انقلابی

@shohada72_313
#دیدبان_باشید

💢 ولایت مدار یعنی یک
#انقلابی بابینش واطلاعات #سیاسی

👈با«دیدبان۲۵»
همراه باشید تابه فرموده آقا،
دشمن داخلی وخارجی وعملکردش را رصدکرده وبشناسیم.

#سنگر_جوانان_انقلابی

👇👇
@shohada72_313
#سنگر_تخریب
محل خودسازی و پروازشان بود
سنگری که فرش را به عرش
پیوند می داد..
صفایی داشت کتری وکلمن و جاکفشی و فانوس و پوتین و جعبه مهمات..
ولی صفای حقیقی در
#اخلاص مردان بی ادعا بود..

@shohada72_313
یک عده
#سنگر_انقلاب شدند
تا کسی
دست درازی به
#سفره_انقلاب نکند....

@shohada72_313
🌾کاش می شد #بچه ها را جمع کرد
🌾 #سنگر آن روزها را گرم کرد


🌾کاش می شد بار دیگر #جبهه رفت
🌾جنگ عشقی کرد و #تیری خورد و رفت.


✾••• یاد باد آن روزگاران✾•••

@shohada72_313
#تلنگر

بچه ها #سنگرو حفظ کنید!
ما حواسمون به شما هست.
شنیدم #شبیخون زدن!
غصه نخورید،تنها نیستید...
فقط #سنگر و #حفظ کنید!
((شهر ما سنگر ماست...))

@shohada72_313