قبلش از خواهر شهید خواستیم که برامون یه مقدار از شهید پلارک بگن که رسیدیم توی پارک . رفتیم آش گرفتیم چون هوا خیلی سرد بود ... در حین آش خوردن بودیم که دوتا دخترخانومی که حجاب مناسبی نداشتن از ما پرسیدن : کجا آش میدن؟ خواهر شهید پلارک بلند شد و ... ما هم دوربین رو درآوردیم ... . شهید #سید_احمد_پلارک سالروز تولد ۷ اردیبهشت
یه تیتری خوندم🔰 درباره شهید محمدی نوشته بود ۷ جوان شرور با ضرب و شتم و حمله با چاقو به پهلوی محمد محمدی، او را به شهادت رساندند! 😔 خیلی دلم رفت پیش فاطمیه...
ـ بریز آب روان اسما.. ـ مادرم تو هستی🌹 سایه رو سرم تو هستی.. ـ یارالی ننه یارالی ننه!
یک وقت من یک مثال زدم ،گفتم: گرد گچ که روی آستین شما می نشیند شما با دست و ضربه زدن پاک می کنی. اما اگر دوده بنشیند ، اینطور رفتار کنی دستت سیاه می شود و دوده در لباس فرو می رود. دوده را باید فوت کنی. یعنی بدانی بین گرد گچ و دوده فرق است.
💥با همه نمی شود یکسان صحبت کرد، باید مخاطب را بشناسیم..
💖هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه... . 📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان 2