بارون گرفته...می گفت مراسم و میخوام دلی شروع کنم،دلی ادامه بدم و دلی تموم شه...اینجوری هم شد...
#بارون میزنه به سقف یادمان و
#پلاک و سربندا تکون میخورن
کنار
#شهید_گمنام نشستیم
می خونه : ببار اي
بارون ببار ... "بر دلم
#گریه کن خون ببار،در شب سیه چون زلف یار، بحر
#لیلی چو مجنون ببار ای
بارون"
میگه از شهدای مظلوم
#مدافع_حرم، میگه از پول میلیاردی که مردم میگن میگیرن.
از خونه ساده پدر و مادر
#شهید_سیرت_نیا میگه؛
میگه "اگر نوشوم نه ای نیشوم چرایی؟"
میگه از کم بودن جمعیتی که برا این مراسم اومدن و همینم نشونه مظلوم بودن مدافعان حرمه
میگه از کنایه های مردم...مردمی که
#حاج_قاسم و بچه هاش و
#شهدا رو فقط وقتی دوست دارن که احساس
#خطر میکنن...
میگه و آخر مراسم و با صدای وصيت شهید
#عباسعلی_علیزاده مدافع حرم اهل
#جویبار تموم میکنه؛
وصیت شهید با بیسیم وقتی تو محاصره بودن:
" سینا، سينا عباس... .سینا جان صدام و داری بابا؟سینا جان هوای خواهرت و داشته باشی تو الان
#تکیه_گاه #خونه ای
#رفیق #بابا صدام و داری؟
سینا جان جای همه شما خالیه
#حرم بی بی
#زینب چه صفایی داره ولی همه جا مخروبه اس..واقعا خرابه شامه اینجا...همین که چشمت به اینجا می افته یاد سه ساله
#امام_حسین می افتی؛
#رفیق #بابا صدام و داری؟باباجون دعا کن این سفر سفر آخرم باشه...ندا...
ندا... ندا، عباس ،
#دختر_بابا به گوشی؟ میدونم دلت برام تنگ میشه دل منم خیلی برات تنگ شده بابا... آرزوی هر پدریه دخترش رو توی
#لباس_عروسی ببینه...شب عروسی میام پیشت بابا جان به حق بی بی زینب هرجا هستی خوشبخت بشی بابا جان...ببخشید که کنارت نیستم..من برای
#دفاع از حریم کسی رفتم که
#اسارت کشید اما با همون سختی
#حجاب خودش رو رعابت کرد...به همه ی دوستات بگو فقط
#چادر مادرمون
#حضرت_زهرا رو رو سرتون نگه دارید...برا این چادر
#خون ها ریخته شده بابا جان...
.
پي نوشت :
يك : متن ارسالي يكي از دوستان شركت كننده در مراسم، از بخشي از عرايض اين كمترين و عكس ها هم از طرف دوستان ديگر
دو : مراسمي بود، دو روز پيش در
#دانشگاه_اراك، در يادبود
#شهيد_گمنام و شهداي مظلوم
#مدافع_حرم .
https://telegram.me/shemshadichannel