🔷🔸«جایگاه شریعتی در
انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد
انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت اول )
🖋احسان شریعتی
🔆اصل معنای
انقلاب را بنده البته بعد از این چهل سال که هیچ، تا چهل دههٔ دیگر هم قبول دارم. معنای
انقلاب (و نه خود کلمه که در اصل و در قرآن بهمعنای ارتجاع است)، در یک کلمه «گسست» است و «نه» گفتن به وضع موجود و نشاندهندهٔ نارضایتی و انتظار تغییر بهسمت وضع مطلوبتر و البته معنای اینهمه این نیست که موفقیتش همیشه تضمین است (مانند بهار عرب).
انقلاب ایران که علیه نظام استبدادی وابسته بهراه افتاد، در تداوم
انقلابهای پیشین -مشروطه، نهضت ملی، و جنبشهای منطقهای- خط مستمر و زنجیرهوای را مییابیم، با این تفاوت که حضور یکپارچه و گسترده مردم، دیگر انقلابات را در مقایسه با این
انقلاب بیشتر شبیه جنگ داخلی بوده است! مشارکت اکثریت مطلق در
انقلاب به آن وجهی استثنایی داده است. واقعیت این است که جایگاه رهبری
انقلاب که در آغاز تضمینی برای تودهای شدن جنبش مینمود، در خلأ نیروهای سیاسی متشکل، از رهبریت معنوی به رهبری عملی بدل میشود. نفوذ وسیع و گسترده در جامعه – متکی بر شبکه روحانیت- و تشخیص لحظهٔ تعیینکنندهٔ سرنوشتساز و بازگشتناپذیر در ۲۲ بهمن، رهبری آ…خمینی را بلامنازع ساخت. پس ازآن وارد فاز جدیدی شدیم و مواجه با توطئههای جدید، مانند نفوذ ضد-
انقلاب در
انقلاب (شبهه). هنگامیکه قدرتها دیدند شاه و نظام ۲۵۰۰ساله شاهی دارد قطعا برمیافتد، این سوال برایشان مطرح شد که چه نیرویی جانشین میشود. مثلا عنوان شد که بهجای سلطنت روحانیت بنشیند (خط امثال حزب بقایی و..)، از آنجا وارد پروسهٔ تجدید تولید مناسبات سابق میشویم و طبقهٔ حاکم قبلی تجدیدسازمان میکند. نقطه منفی تجربهٔ
انقلاب ۵۷ سرعت تحولات یا جا-به-جایی سریع قدرت بود. ولی تجربه
انقلاب از ۵۶ تا ۵۸ و حتی تا ۶۰ تجربهای مثبت و بالنده بود. بهتعبیر شریعتی بیشترین اتفاقات فرهنگی و رشد نبوغ و هنر و..، در همین سال هایی می افتد که بر دیوار استبداد شکاف میافتد: در مشروطیت، در نهضت ملی، در
انقلاب؛ آزادی بیان و نشر و کنشگری و تشکلیابی.
🔆پس نفس
انقلاب را مثبت مییابیم اما همراه با تجربهٔ شبههآلود گذشته و سرنوشتی نامعلوم بعدی. برای متفکری مثل شریعتی که بهدنبال
انقلاب همهجانبهٔ وجودی و فکری -بعثت- بود و نه صرفا یک
انقلاب سیاسی معطوف به قدرت و تغییر رژیمها و جابجایی سریع هیئتهای حاکم و دولتها طبعا نمیتوانست تحول اساسی و نهایی باشد. در این صورت میتوان تصور کرد که فاصله می گرفت و خط و مشی خاص خود را تعقیب می کرد. اما مردم در واقع بیشتر تحت تاثیر ادبیات شریعتی بودند تا اندیشهٔ او. و در همین معنا از سوی مردم لقب «معلم
انقلاب» میگیرد. از همینرو بهجز لحظات آغازین
انقلاب، میراث شریعتی در نظام برآمده از
انقلاب بتدریج تصفیه و کنار گذاشته میشود و با برچسب هایی چون «التقاطی» یا «منهایی»(منهای روحانیت) حذف میشود و لذا، در دههٔ شصت با حذف گفتمان شریعتی روبرو میشویم.
🔆برای فهم نقش شریعتی در
انقلاب ایران ما باید تجربه
انقلاب را از سویی تبارشناسی و از دیگرسو دوره بندی کنیم تا خوانشی چندصدایی از آن ممکن گردد. البته ارزیابی دستآوردهای
انقلاب هم –مثبت یا منفی- فقط در پرتو زمانی بلندمدت ممکن است. به یک معنا مرگ
انقلاب هنوز اعلام نشده و با تفکیک دورهها تا ۲۲ بهمن و پس از آنرا میتوان جدا کرد، چون «شیفت پارادایمی» صورت گرفته است. جوانان و روشنفکران وطبقات متوسطه شهری دردوره اول نهضت نقش تعیینکننده داشتند و مخاطب اصلی و پیشقراول محسوب میشدند. این طیف خواهان دموکراسی و عدالت اجتماعی و رشد وتوسعه عمومی بودو عموما زیرتأثیر اندیشههای روشنفکران. همسویی سیاسی با «روحانیت مبارز» هم البته در نهضت عمومی پذیرفته شده بود، بیآنکه معنایش همدلی با تزهای «تئوکراتیک» باشد. در فاز بعدی اما بتدریج روحانیت سنتی هژمونی تام را بهدست گرفت (برغم ناشناخته بودن اولیه تز ولایی در اسلام فقاهتی). روشنفکران باید با تفکیک دورهها روشن کنند که مردم در آغاز چه میخواستند و چه تغییرات بعدی بهمرور زمان در این خواستهها و مطالبات و شعارها و گفتمان بهوجود آمد. روشنفکر باید خطوط و مرزها را روشن و تفکیک کند.
انقلاب ایران مبتنی بر گذشتهای بوده و آیندهای دارد که بیتردید نوستالژی گذشته نخواهد بود: بهسمت یک «جمهوری» بهمعنای متعارف (دموکراسی نمایندگی معطوف به دموکراسی مشارکتی) میرویم: نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه پس.
#انقلاب#مردم#شریعتی#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی🆔 @Shariati_SCF