#ويژه_محرم #روضه_مکتوب شب ششم
محرم#فسمت_دوم♦️آقا فرمود که اول من سؤال مىکنم. عرض کرد: بفرمایید. فرمود:
«کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ»؟
پسرکم، فرزند برادرم، اول بگو مردن، کشته شدن در ذائقه تو چه طعمى دارد؟
ً گفت:
«احْلى مِن الْعَسَلِ»
از عسل شیرینتر است؛ من در رکاب تو کشته بشوم، جانم را فداى تو کنم؟
اگر از ذائقه مىپرسى (چون حضرت از ذائقه پرسید) از عسل در این ذائقه شیرینتر است، یعنى براى من آرزویى شیرینتر از این آرزو وجود ندارد. ببینید چقدر منظره تکاندهنده است!.
========================================
تا تنهایی عمو رو دید اومد
اجازه میدان بگیره امام دستهایش را به گردن قاسم انداخت ، آنقدر گریه کردند که هر دو بیهوش شدند. امام علیه السلام به قاسم فرمود:
یابن اخی انت من اخی علامه و ارید ان تبقی لِاَتسلی بک.
ای پسر برادرم تو یادگار برادرمنی وجود تو موجب تسلی دل من است.
«فَلَمْ یَزَلْ یُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ حَتَّى أذِنَ لَه»
اینقدردستو پای عمو را بوسید تا عمو را راضی کرد رفت میدان اما:
امان زلحضه آخر که دست و پا میزد
عموی بی کس خود را فقط صدا می زد
هنوز زنده بود که اون نانجیب می خواست سر از بدنش جدا کنه .
فَجَلَّى الْحُسَیْنُ علیه السلام کَمَا یُجَلِّی الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَیْثٍ أُغْضِبَ
حسین علیه السلام که فریاد برادرزادهاش را شنید مانند باز شکارى خود را ببالین وى رسانیده و چون شیر ژیانى شمشیر کشیده بقاتل وى حمله کرد. بعضی از شهدا همان یک دفعه آقا را صدا می زدند اما این ناز دانه با اینکه ابی عبد الله علیه السلام بالای سرش تشریف داشتند مکرر صدا می زد یا عماه ، و پاشنه پایش را حرکت می داد.
امان زتشنگی و پا کشیدنش بر خاک
که مُهر داغ دلش را به کربلا می زد
عجیب نیست که قدش ، چون قد آقا شد
زبس که بر بدنش خصم، نیزه جا میکرد
هر آنکه بود در آنجا تن یتیمش را
به روی خاک زمین یا کشید یا می زد
========================================
با عجله اومد بالای سر قاسم:
«یَعِزُّ عَلى عَمِّکَ انْ تَدْعوهُ فَلا یُجیبُکَ اوْ یُجیبُکَ فَلا یَنْفَعُکَ»
یعنى برادر زاده! خیلى بر عموى تو سخت است که تو بخوانى، نتواند تو را اجابت کند، یا اجابت کند و بیاید اما نتواند براى تو کارى انجام بدهد. در همین حال بود که یک وقت فریادى از این نوجوان بلند شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبت کبریاست در دل من
نمی دهم به سرور بهشت این غم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را
حسین علیه السلام آرام جانم
حسین علیه السلام روح و روانم
====================================
منابع:
(1) نفسالمهموم، صفحهى 198.
(2) مروری بر مقتل سیدالشدا ص43(متن گفتار شیخ حسین انصاریان)
(3) مجموعه آثار استاد شهید مطهرى،ج17، ص: 81
(4) حافظ غزلیات غزل شماره ۲۵
🌹كانال شاخه طوبي
🌹https://telegram.me/shakhehtoba