#راوی_شهرکتاب_آنلاین #برشی_از_یک_کتاب خرده مگیر. روزی خواهد رسید که من بروم خانه همسایه را آب پاشی کنم و تو به کاج همسایه سلام کنی و سارها بر خوان بنشینند و مردمان مهربانتر از درخت شوند.
اینک رنجه مشو اگر
در مغازهها پای گل ها بهای آن را مینویسند و خروس را پیش از سپیده دم سر میبرند و اسب را به گاری میبندند... خوراک مانده را به گدا میبخشند. چنین نخواهد ماند.
بر بلندای خود بالا رو و سپیده دم خود را چشم براه باش. جهان را نوازش کن. دریچه را بگشا. پیچک راببین. بر روشنی بپیچ. از زبالهها رو مگردان که پاره حقیقت است. جوانه بزن.
لبریز شو تا سرشاریات به هر سو رو کند. صدایی تو را میخواند. روانه شو. سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافته خویش بزی.
در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خود باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیل ترا گرانباری شاخهای بس خواهد بود.
میان این روز ابری من تو را صدا زدم. من ترا میان جهان صدا خواهم کرد و چشم براه صدایت خواهم ماند و
در این دره تنهایی تو آب روان باش و زمزمه کن. من خواهم شنید.
«برشی از این کتاب را بشنوید با صدای خانم
#متین_میرزاده در سایت شهرکتاب آنلاین»
عنوان کتاب:
#هنوز_در_سفرمنویسنده:
#سهراب_سپهریلینک این کتاب:
https://goo.gl/1bq7VF@shahreketab