#داستان_جهان #برشی_از_یک_کتاب در پیادهرو، انبوه جمعیت به هر سو روان است. جمعیت، گاه آرام و گاه عجول، برای خود راه باز میکند... این جمعیت انبوه را در تصویرهای حاکی از سعادت امروزی هم می بینم، در نحوۀ با هم راه رفتنشان بی آنکه تماسی داشته باشند، در تنها بودنِ هر یک در میان جمع، در ظاهر عاری از سعادت، عاری از اندوه و عاری از کنجکاوی، با آن قدم برداشتنشان بی هیچ نشانی از راه رفتن، بی هیچ رغبتی به راه رفتن، غرض فقط به جلو رفتن است، چه این سو و چه سوی دیگر، انبوهی از با همانِ تنهایان، جمعیتی که هر فردش وقتی با خود و در خود باشد تنها نیست، در میان جمع اما همیشه تنهاست....!
عنوان کتاب:
#عاشقنویسنده:
#مارگریت_دوراسلینک این کتاب:
https://goo.gl/hrEi65@shahreketab