#تازههای_شهرکتاب هیچ چیز مثل این پشتت را نمیلرزاند که مجبور باشی تماس بدن کسی را که قصد کشتن تو را دارد با بدن خودت حس کنی و نفسهایش و کف و آب دهانش را و ترس و وحشتی را که با وحشت تو ممزوج میشود و نیاز وحشتناک به کشتن او را، نه به این دلیل که از او نفرت داری بلکه بدین خاطر که پیش از آنکه او بر تو دست یابد تو بر او دست یابی .
برادر کشی حکایت بچههایی است که گرسنه هستند، زنانی که لباس عزا به تن دارند، آبادیهایی که در آتش میسوزند و لاشههایی که در کوهستان میپوسند. ” نیکوس کازانتزاکیس ” در
برادر کشی داستان سرزمینی را میآورد که دو پاره شده است، سرخ و سیاه. مردمانی که شهوت ازلی آدمیزاد به قتل نفس در درونشان موج می زند. هرکس بدون دلیل بدون آن که خود بداند نسبت به همسایه و دوست و برادرش نفرت میورزد، بی آنکه خود بخواهد دو دسته شده است، سرخ و سیاه و به دست هر کدام تفنگی و نارنجکی دادهاند تا یکدیگر را بکشند.
#برادر_کشی#نیکوس_کازانتزاکیسhttps://shahreketabonline.com/Products/Details/327148@shahreketab