👹👹👹👹👹
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
پنج - «دیو» به معنی «هر آزارنده»
دیدیم(
اینجا) که «دیو» (در اوستا Da,e,va) در باور ایرانیان باستان پندارینه(موجود انتزاعی)یی بود اهریمنی، ستیزگر با هر پدیدۀ اهورایی! جاندارانگاشتهیی است که گسترهیی از سرما، گرما، آتشفشان، توفان، سیل، بیماری، میکروب، جنگ، درندگان و... تا انگیزههای اهریمنی درونی چون آز و نیاز و خشم و رشک و کین و... را در بر میگیرد!
همچنین شاهان آغازین شاهنامه را نیز «جاندارانگاشته»یِ «ویژگی برجسته یک روزگار» دانستیم(
اینجا)! و گفتیم که آن «دیو سیاه» که به گفتار شاهنامه، بالای سیامک پور کیومرث را خماند و او را تباه کرد، به راستی سرمای یخبندان(زمهریر) وُرم۲ بود! (
اینجا)
دیوبند زیناوند شاهنامه، تهمورث (رباینده زورمند)، «جاندارپنداشته»یِ روزگار چیرگی بر دیوانی چون «زمهریر وُرم۳» و «جانوران آزارنده» بود.
ز هر جای کوته کنم دستِ دیو
که من بودخواهم جهان را خدیو
در دوران «تهمورث»، چارپایان سُمدار (که با دستبرد به کشتزارها و اندوخته خوراک مردم، و بزرگترها با رساندن آسیب به خود مردم مایه رنج ایشان بودند و «دیو» پنداشته میشدند)، رام مردم شدند! به تعبیر شاهنامه، «تهمورث» آنان را از زاستار(طبیعت) ربود و به زیستگاه مردم آورد و رامشان کرد و از آنان بهره بردند!
بیاورد و یکسر به مردم کشید
نهفته همه سودمندی گُزید
اسب نیز «اهرمن پنداشته»ی دیگر بود که به روزگار تهمورث رام مردم شد و سفر و جابجایی را بر او آسان کرد!
برفت اهرمن را بدافسون ببست،
چو بر تیزرو بارگی برنشست،
زمان تا زمان زینش برساختی،
همی گِردِ گیتیش برتاختی.
پس، به روزگار تهمورث، همدستی دیوان گسست و توانشان به سستی گرایید، دسته ای از دیوان(همچون سرما و بیماری) را چاره(افسون ؛ تدبیر) کرد و گروهی(همچون درندگان) را به گرز کوبید!
یکایک برآراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دوبهره بدافسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست!
هرچند در شاهنامه به روشنی گفته نشده، بر بنیاد اوستا (یسنا۹ – بند۴) نخستین كسی كه گیاه پاک هَومَ(شادی بخش و دوردارنده بیماری و مرگ ؛ افدرین) را فشرد و از آن نوشابهی آیینی ساخت «ویوَنگهان = تهمورث» است كه اهورامزدا به پاسداشت این كار، «جمشید» را به وی داد.
پس بیماری در شمار دیوانی بود که تهمورث(ویونگهان) او را به افسون (فراهم ساختن هَوم) به بند کشید!
شگفت و مایه نازش است که به گواهی «یسنا۷» نیاکان ما از همپیوندی بهداشت مردمان با بهداشت زمین و آسمان خوب و پاک نیک آگاه بوده و میدانستند که آلوده شدن زمین و آسمان (زاستار= طبیعت) مایۀ بیماری است! و شگفتتر آن که به گواه «وندیداد۷ – بندهای ۵۵ تا ۵۸» در ایران باستان، گوردخمهها جایگاه دیوان دانسته شده که از گندمایهها خوراک میخورند. گندبیماریها(بیماریهای عفونی) همچون گر و تب و چرک و ... از این گوردخمه ها بر آید و گروهاگروه دیوان همگام از آنجا تاخت میآورند و در کشتن بر یکدیگر پیشی میگیرند! همچنین در فرگرد هفدهم وندیداد، ریختن موی و ناخن گرفته شده برزمین کرداری مرگآفرین و فزایندۀ نیروی دیوان دانسته شده! و نیز گفته شده که آلودگیهای بیماریزا میتواند از راه بینی و چشم و زبان و اندامهای نرینگی و مادینگی و نیز از راه ناخن تن آدمی را بیالاید!
دانش هزاران سال پس از زرتشت این دیوانِ بیماریزا و کشتارگر را «میکروب» نامیده و باز شگفت است و گیرا که در همان آبشخور (وندیداد) شیوههای پلشتزدایی همچون شستن به آب و گُمِز(شاشِ گاو) و خاک و خاکستر سخن میرود! ایرانیان باستان از می(الکل) و گلاب و انگبین و موم و مشک و نمک و سدر و کافور و اُشنان و ... و نیز آتش برای پلشتبری بهره میگرفتند!
در پایان داستان تهمورث دیوبند، پرمانهای دیگر از واژه «دیو» رخ مینماید که این بار نه تنها آزارنده نیست که آموزگار و یاری رسان مردم است! جستار پسین در باره این پرمانه خواهد بود!
یارینامه:
۱- داستان ایران – فریدون جنیدی
۲- مجموعه قوانین اوستا (وندیداد) – دارمستتر –موسی جوان
۳- وندیداد – زندهیاد پورداوود
۴- دانشنامه ایران باستان، هاشم رضی
۵- دین و فرهنگ ایرانی، هاشم رضی.
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://t.center/ShahnamehToosi