#دیو_در_شاهنامه
سه - چند واژه و چند پرمانه
واژه «دیو» در جایجای شاهنامه،
الف - از ریشههای گوناگون برگرفته شده!
ب – پَرمانههای(مفاهیم) گوناگون دارد!
۱- «
دیو»(در اوستاDa,e,va) هستومندی است پندارینه(انتزاعی) با ویژگی اهریمنی، ستیزگر با هر پدیده اهورایی(از زندگی تا کام و شادی)! این دیو،
جاندار انگاشته ای است که پهنۀ گستردهای از سرما، گرما، آتشفشان، توفان، سیل، بیماری، میکروب، جنگ، درندگان، تا انگیزههای درونی همچون آز و نیاز و خشم و کین و رشک و... را در بر میگیرد!
(نمونه، دیو سیاهی که سیامک را کشت یا ده دیو درون آدمی که بزرگمهر به خسرو انوشیروان شناساند!)
۲- «دیو» به چِم بلندی و کوه(یادآور سختگذری و غولپیکری و ستبری)!
«دیوان مازندران» از این گونهاند(به راستی کوهند!)! از این ستاک، واژه دوین Dwin در تاریخ تبرستان آمده؛ که به «دین=بلندی» نیز گشته است!
۳- «دیو» از ریشه دیپ/دیپی Dipi اوستایی به چِم نوشتن که هماکنون نیز بیدگرگونی در واژه «دیوان» و با دگرگونی در دبیر و دبستان و ادبی و... روان و رواست! این برداشت از دیو را در پادشاهی تهمورث داریم!
این پَرمانهها را برخواهیم رسید.
@ShahnamehToosi