#شاهنامه_تاریخ_استورهای
۸- سازوکارهای «استورهپروری»
ز- توتمباوری
توتمباوری چهرهای از باورهای مینوی و اندیشههای فراسویی همبودهای آغازین است که تا امروز هم میان پارهای دستهها پابرجا مانده است!
بنیاد گرایشهای توتمی باور دستهای از مردم به خویشاوندی و یگانگی سرنوشت با یک جانور (روباه، شاهین، گرگ و...) یا گیاه (بوته چای، سرو، سپیدار و...) -و گاه با پدیدههای بیجان ولی جاندارانگاشته زاستار(طبیعت) مانند خورشید و اژدها(آتشفشان)!- است که «
توتم»* آن مردم نام دارد!
توتم -که گاه نیای دستهای از مردم دانسته میشد- نماد دسته یا وِیس(قبیله) و پیامآورِ آینده ایشان؛ نگاهبان ایشان در برابر گزندها؛ چارهگر و درمانکننده بیماریها و نیز پیونددهندۀ خونی و خویشاوندی به شمار میرفته و میرود!
توتمباوران، معمولا"
توتم (جانور یا گیاه) را گرامی میدارند، نمیآزارند، نمیخورند (گاهی هم میخورند!)!
توتم گاه خود تابو میشود و دست زدن ، نگاه کردن یا هتا بردن نامش ناروا و مایه کیفر دانسته میشود! و گاه زناشویی میان دارندگان یک توتم پرهیزه(تابو) میشود! (محرم می شوند!!)
در باره خاستگاه توتمی برداشتها و باورها گوناگون است! ماکس مولر پرستش زاستار(طبیعت) را سرچشمه توتمباوری میداند و دورکیم توتمیسم را ریشهایترین و بنیادینترین دین میداند! جیمز فریزر ارج برآمده از نیاز و ترس را زمینه ساز تقدیس و برترپنداری توتم می داند و فروید توتم را جانشین پدر آزمند و ویژهخواه میداند که به دست فرزندانش کشته شده و فرزندان پدرکُش همه نیرو و پشتیبانیهای پدر را از توتم چشم دارند! و...
در باورهای ایرانی، گیاه ریواس «توتم» دانسته شده که از تخمه کیومرث رُست و از دوشاخه آن مشی و مشیانه یا پدر و مادر نخستین آدمیان روییدند!
در شاهنامه، نمودهای توتمباوری کم نیست! یکی از برجسته ترین آنان «گاو» است! که با زندگی فریدون پیوندی تنگاتنگ دارد! نیاکان فریدون در بندهش
تا ده پشت نام اثفیانِ ...گاو** دارند! این تخمه در شاهنامه با نام
«آبتین» نمایانده شده که در ترس و گریز هماره از روزبانان ضحاک و آسیب ایشان ، سرانجام گرفتار و کشته میشود.
از
آسیبِ او پرهُنر آبتین،
چو سیماب لرزان شد بر زمین!
گریزان و از خویشتن گشته سیر،
برآویخت ناگاه در کامِ شیر!
«نسخه فلورانس»
فریدون خود سه سال کودکیش را در مرغزار و با شیر گاوی شگرف و شگفت به نام برمایه که
«کس در جهان گاو چونان ندید» پرورش می یابد و یک برادرش نیز همین نام(برمایه) داشت و گرزش نیز «گاوسر» بود!
نامهای ایرانی دارای پسوند «اسپ» (لهراسپ، گشتاسپ، جاماسپ، گرشاسپ، گشنسپ، بیوراسپ و...) خود نماینده
توتم دانستن «اسپ» میتواند بود! اسپ ارج و ارزی والا و در پیروزی و شکست پهلوانان جایگاه بنیادین دارد!
درفش پهلوانان شاهنامه -که
هریک از آنان نماد تیره ای از ایرانیانند!- با پیکره ای از توتم
آن تیره آراسته است:
کاوس
و فریبرز : خورشید
رستم و فرامرز : اژدها
گودرز و شیدوش: شیر
گرازه : گراز
گیو و بیژن : گرگ
توس : پیل
رهام : ببر
اسپندیار : پلنگ
فرهاد : گاومیش / آهو
بهرام : غُرم
نگارنده برآنست که «درفش کاویان» هم نماد
انقلاب مس و گذار از دوران تاریخی نوسنگی به دوران مس است که نخستین نشانههایش در این سرزمین است. مس خود گونهای توتم یگانه برای همه ایرانیان و درفش
کاویان نمود دیگری از توتم باوری و همبستگی ملی بود!
* توتم=آوای خویشاوند (در زبان سرخپوستان الگونکین)
** بندهش - بهار ۱۴۹
*** اثفیان = هراسان و لرزان
نگار
نده : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
امرداد
۱۴۰۰
https://t.center/ShahnamehToosi