•|غُلامِحُسَـــــین|•

#سیدمرتضی_حسینی
Канал
Логотип телеграм канала •|غُلامِحُسَـــــین|•
@Shahid_saberiПродвигать
136
подписчиков
6,39 тыс.
фото
1,16 тыс.
видео
1,81 тыс.
ссылок
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
یاٰسِ نَرگِسْ:
قسمت #دوم

شهید دلاور لشڪر فاطمیون
#سیدمرتضی_حسینی

چند ماه قبل از شهادتش امد پاکستان دیدن ما یعنی مادر بزرگ و دایی و خاله هایش خیلی از دیدنش خوشحال شدم و خاله هاش هم همینطور مارو حسابی غافلگیر کرده بود نسبت به همه ما خیلی با محبت و خیلی صمیمی رفتار می کرد خاله هاش و خیلی دوست داشت ولی خاله بزرگش چون خیلی زندگی سختی رو‌گذرانده بود مرتضی خیلی غصه اونو می خوردمنم خیلی دوستش داشتم به من خیلی علاقه داشت و همیشه تو این مدت باهم بودیم به من داداش می گفت روزهای خیلی خوبی رو باهم گذراندیم ماه رمضان و عید هم پیش ما بود خیلی مسجد می رفت اما مادر بزرگش می ترسید براش اتفاقی بیفته زیاد نمی گذاشت بره بیرون ولی بازم می رفت اخه پاکستان اثلا امنیت نیست ما نمی تونیم با جرات به مساجد و جاهای دیگه بریم همیشه بمب گذاری و انتهاری است بیشتر روزا باهم می رفتیم سر قبر ستان باهم می نشستیم درد دل می کردیم اونجا رو خیلی دوست داشت یادش بخیر چه روزهایی داشتیم باهم در همون مدت کم هم زیاد خانه نمی ماند بعضی وقتا می رفت کار می کرد سبزیجات می فروخت باهم می رفتیم بستنی می خوردیم خیلی شوخ طبع و خوش اخلاق بود از لباس مشکی خیلی خوشش می امد مادرم عید براش به سلیقه خودش لباس مشکی خرید همیشه وقتی باهم درد دل می کردیم حرف از شهادت می زد من می گفتم تو خیلی کوچکی هنوز برای تو زوده ولی می گفت شهادت سن و سال نمیشناسه لیاقت می خواد ما زیاد جدی نمی گرفتیم این حرفاشو ای کاش می دونستیم که این اخرین دیدار ماست و برادرم دوستم رو دیگه نمی بینمش تا این که مادرش خواهرم تصویری زنگ زد خیلی دلش تنگ شده بود برای مرتضی خواهرم پشت تلفن خیلی گریه کرد مرتضی تصمیم گرفت برگرده باهمه خدا حافظی کرد ولی به ما قول داد که ما و خاله هاش رو به ایران دعوت می کنه می گفت من که رزمنده شدم حتما برای شما یه کاری انجام میدم ولی سه ماه بعد خبر شهادتش به ما رسید

ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
شهید مدافع حرم #سیدمرتضی_حسینی متولد1377/1/1 شهادت1394/7/25 از #لشکرسرافرازفاطمیون خاطرات و نوشته های خانواده سید #مرتضی_حسینی از کانال شهید #مهدی_صابری دنبال کنید. @Shahid_saberi
قسمت #اول

شهید دلاور لشڪر فاطمیون
#سیدمرتضی_حسینی

سید مرتضی حسینی 1377/1/1 در استان اصفهان درشهرستان شهرضا که مرقد امام زاده سلطان شهرضا درانجا هست به دنیا امد مرتضی پسر خیلی دلسوز برای خانواده و فامیل بود از بچگی احساس مسیولیت نسبت به همه اهل خانواده و فامیل داشت ایشان خیلی هم به دین و مذهب تاصب داشتند پدرش به خاطرعلاقه زیادی که به مولا علی علیه السلام داشتند اسم سید مرتضی رو برای ایشان انتخاب کردند هیچ محرمی نبو د که ایشان همراه خانواده به مساجد و دسته های عزاداری نروند ایشان از بچگی تو دسته ها سینه زن و زنجیر زن بودند و همیشه از مادر می خولستند که به ایشان نوحه خوانی یاد بدهد از ۱۲ سالگی تو مساجد مکبر نماز و نوحه خوان بودند وقتی محرم میشد یک چفیه که مادر بزرگش همراه دایی کوچکشان از کربلا سو غات اورده بود می بوسید و به گردن می انداخت مادر می گفت چرا شال سیاه نمی اندازی باخنده جواب می داد من بسیجیم مادر جان شهید بسیجی محرم و صفر که میشد دیوانه میشد شبها تو هیات ها ومساجد چای میداد به عزاداران امام حسین و تا ساعت ۲ شب دیگ ها
ی بزرگ نزری ابا عبدلله رو میشستند و اخر شب به خانه بر می گشتند تا این که جنگ سوریه شروع شد سید مرتضی که تاصب زیادی به عمه سادات وبی بی رقیه سلام لله علیه داشتند دیگر این طرف کاری نداشت می گفت من زنده باشم واین حرام زاده ها حرف از خراب کردن حرم بی بی بزنند هر کاری می کرد تا بتواند مادر را راضی کند ولی مادر سید مرتضی رو یکی یه دونه پسر بزرگ کرده و تموم وجودش به این پسر بسته است پدر رو به هر صورت راضی کرد ولی راضی کردن مادر خیلی سخت بود شب اخر امد پیش مادر گفت مادر جان شما این همه علاقه به اهل بیت دارین می دونم می رین حسینیه وچند بار از گریه برای امام حسین غش کردید مادر تعجب می کنه سید مرتضی میگه مادر پس همه این کاراتون ریا و دروغه اگه راست میگین چرا نمی زاری من برم مادر بازم سکوت می کنه اخه هم پسر و هم برادر می خوان هر دو باهم برن سوریه سید مرتضی دوباره با گریه به التماس میفته میگه مادر جان یادمه کوچک بودم می گفتی من تو رو وقف علی اصغر و علی اکبر امام حسین کردم پس چی شد اون حرفاتون تو رو خدا بزار برم مادر دیگه از این همه درک و فهم این شهید کم میاره وبه پسر و برادرشون میگه به خدا اگه ۵ تا پسر دیگه هم داشتم می فرستادم برین که شما هردورو الان وقف بی بی زینب کردم و سپردمتون به همون بی بی بزرگوار

ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
شهید مدافع حرم
#سیدمرتضی_حسینی
متولد1377/1/1
شهادت1394/7/25
از #لشکرسرافرازفاطمیون

خاطرات و نوشته های خانواده سید #مرتضی_حسینی

از کانال شهید #مهدی_صابری دنبال کنید.

@Shahid_saberi