نفرین قرطاس | یادداشت
#امیرمحمد_واعظی بر رمان
#بی_کتابییکی از زشتترین عادات برخی از فاتحان در طول تاریخ بشر، سوزاندن کتابها و کتابخانههای حاکمان و اقوام مغلوب بوده است. کتابسوزی، رسمی بسیار ناگوار و ناشایست است، ولی تمدنهای اصیل و قدرتمند بعد از هربار فتح شدن و سوختن، باز خویشتن را دریافتهاند و آنچه از دست دادهبودند را بازیافتند ولی انحطاط و سقوط هنگامی اتفاق میافتد که ملتی، خود ارزش آنچه دارد را از یاد میبرد و این نسیان تا جایی پیش میرود که کتاب، اصلیترین محمل حافظه تاریخی و علم و معرفت نسلهای یک ملت، از ارزش میافتد و تمدنی با ابتلاء به بیماری «بیکتابی» در درۀ انحطاط و خودباختگی سقوط میکند.
داستان کتاب «بیکتابی» نوشتۀ محمدرضا شرفی خبوشان، روایتی است از همین دوران انحطاط و ضعف تمدن ایران و مردمی که روزگاری سر به آسمان علم و معرفت میساییدند، ولی در عهد شاهان قجری، آنتیکهخرها (عتیقهچیها) براساس نگارگری و زیبایی شکل و تصاویر، کتابهای آن را مالالتجارۀ خود کردهاند و به کُنت و مسیوهای فرنگی میفروشند!
راوی داستان، میرزا یعقوب آنتیکهخر است که تلاش میکند از اوضاع بههمریختۀ مملکت در عهد مشروطه و استبداد صغیر محمدعلی شاه استفاده کند و تا میتواند نسخههای با ارزش خطی و پرنقش و نگار بیشتری را به چنگ آورد و به سفارتهای دُوَل فخیمۀ روس و انگلیس برساند.
نویسنده با هنرمندی، در طی روایت وقایع داستان، بدون ایجاد وقفهای نامیزان، نشان داده است که چگونه در یک زمان، تمام عوامل انحطاط و بیچارگی ملت و تمدنی میتواند یکجا جمع شود. اعتیاد به مواد مخدر، زنبارگی، دنیادوستی و دینداری مُزَوِّرانه، خودباختگی و بیگانهپرستی، فساد و استبداد حکومت، ضعف ارادۀ مردم و تسلیم شدن در برابر ظلم، فقر و بدبختی جماعتی که برای وعدهای غذا، خون هموطنان و همکیشانشان را میریزند، همه و همه در داستان لمس میشوند و فلاکت و بدبختی را به نمایش میگذارند.
...
نشر
#شهرستان_ادب ادامه این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7930کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub