@selseleyemoyedostحرف های شنیدنی محمود دولت آبادی در زادروز هفتاد و هفت سالگی اش
🔻یک کتاب روی محور مرگ مادر و پدرم نوشتم به نام
#پایان_جغد و آن دردناکترین کتابی است که من نوشتم.
🔻من رفتم گروهبان بشوم در مشهد، درس بخوانم افسر بشوم، باز درس بخوانم و برسم به مراحل بالای
نظامی. من
#نظامیگری را خیلی دوست داشتم. بعد که آنجا قبول نشدم خب رفتم دنبال کار قبلیام که
#آرایشگری بود.
🔻برادر جوان من در ۲۲ سالگی افتاد روی دستم و ظرف کمتر از صد روز - همانطور که پزشکش بهم گفته بود - از بین رفت. این آسیب عاطفی سبب شد من
#باباسبحان را بنویسم .
🔻من را از روزنامه
#کیهان بیرون انداختند. به جای اینکه بنویسم «تجار»، نوشتم «تجارین». گفتند شما باید بروید بیرون.
🔻وقتی در آرایشگاه کار میکردم یک لحظه فکر کردم ببینم میتوانم سر خودم را اصلاح کنم. شروع کردم دیدم میتوانم. الان دیگر ۵۰ سالی میشود که من دیگر سلمانی نرفته ام.
🔻بعد از نوشتن
#کلنل - کتابی که دو سال تمام مینوشتم - کتاب را دادم همسرم آذر خواند. گفت خیلی عجیب است، این را کی نوشتی؟! گفتم شب، بعد از اینکه همه شما به خواب میرفتید.
🔻رانندگی را با این ماشین دوست دارم، با بیوک. داماد ما میگفت یک ماشین جدید بخر، هی میروی مکانیکی. گفتم نمیدانی وقتی آدم میرود با مکانیکها صحبت میکند چه حظی میبرد. برای اینکه بالاخره دو تا فحش به هم میدهند، چهار تا متلک میگویند.
🔻در بین نقاشها فکر میکنم بتوانم بگویم
#ون_گوگ را از همه بیشتر دوست دارم. و در تمام مدت عمرم همیشه تصویری از ون گوگ جلو من بوده. بیش از هنرمندان ادبیات که به هر حال شیفته هستم، مثل کافکا، داستایوفسکی و کامو، ون گوگ همیشه بوده.
🔻خود زندگی ون گوگ یک درخشش ناگهانی است. و من دیگر کنجکاو نشدم که ببینم پایانش چطور بوده. فرقی نمیکند.
#شاملو به من گفت «زندگی ما یک اتفاق است و مرگ ما یک قطعیت». آنچه در ون گوگ مهم است آن اتفاقی است که افتاده؛ آن قطعیت دیگر قطعیت است.
🔻یا دچار مرگ میشدم در
#روزگار_سپری_شده...» یا دچار فرسایش مرگبار میشدم در آثار دیگر مثل
#سلوک، یا دچار خرسندی از پیروزی بر کار میشدم مثل
#جای_خالی_سلوچ.
🔻در مورد این کتاب (
#بنی_آدم) انگیزه اجتماعی من کم شد، یعنی عشق من نسبت به بسیاری چیزها و این کتابِ بسیار تیره درآمد. «روزگار سپریشده...» هم تیره است.
🔻آرزوهای شخصی من همیشه توامان هستند با آرزوهای جمعی. صلح هست، قانون هست، حقوق انسان هست؛ حقوق فردی و اجتماعی انسان. و سرجمع همه اینها استقلال و تمامیت ارضی.
🔻آرزوی شخصی من هم این است که مردم خودشان را به جا بیاورند. انقدر دوپولی نباید باشیم. آدمها خیلی با نسبت حسابی که در بانک دارند سنجیده میشوند. این حال من را به هم میزند.
⭕️⭕️