@Selseleyeپیگمالیون و گالاته
بنا به روایت، در
#یونان باستان "پیگمالیون" که مجسمه سازی چیره دست بود از زنانِ شهر دلِ خوشی نداشت و از آنان سخت بیزار بود، او از زنانِ شهر دوری می کرد
پیگمالیون با خود
#عهد کرده بود
که هرگز بر دامِ زنان گام ننهد
او تمامِ روز و شب را با پیکره هایی بی جان سر می کرد، پیکره هایی که خود خلق شان کرده بود
سرانجام روزی از روزگاران مجسمه ای از یک زن آفرید، او به دستِ خود
#زیباترین زنِ شهر را خلق کرده بود، نامش گالاته بود
گالاته به قدری زیبا بود که پیگمالیون پس از مدتی سخت
#دلباخته ی او شده بود؛
می گویند پیگمالیون او را شب ها با خود به بستر می بُرد، جامه زیبا بر تنش می کرد و با او هم کلام می شد
پیگمالیون دلباختۀ زنی شده بود که برای همگان سرد و بی جان بود، اما برای او معشوقی
#دلرباونوس، الهۀ عشق، چون به عشقِ راستینِ پیگمالیون پی برده بود به گالاته جان بخشید و اینگونه بود که پیگمالیون به
#معشوقه اش گالاته رسید
پیگمالیون تعبیری
بر ناممکنیِ "عشقِ افلاطونی¹" بود
در این معنا، شاید عشق، تنها تصدیقِ یک فقدان باشد؛
خلقِ ناداشته ها و گام نهادن بر ساحتِ "پرده دری" از نقصان ها
بنا بر روایتِ "آلن بدیو²" :
عشق هر دم باز آفریدنِ خود است؛
عاشق، درونیاتش را بر قامت #معشوق از نو باز می سازد؛
ما هرگز بر دیگری عشق نمی ورزیم؛
فقط با تصوراتمان عشق بازی می کنیم؛
با همان پیکر هایی که با دستانِ خود تراشیده ایم
تو را در ذهنم بزرگتر و زیباتر از آنچه هستی ساخته ام
همانند پیگمالیون که به گالاته دل باخت
تو همچون گالاته از سنگ بودی
من تو را شکل دادم
افسوس که ونوسی نبود تا تو را جان بخشد عزم رفتن کردی
پاهایت تاب رفتن نداشت
من بجای تو می روم.
پی نوشت:
"عشق افلاطونی¹" :
اصطلاحی است برای گونهای از عشق، یا روابطِ نزدیکی که بدون سکس است. نماد این عشق رز سفید است. این نام پس از افلاطون گذاشته شد، هر چند این فیلسوف هرگز خود از این اصطلاح استفاده نکرد. این اصطلاح به تعریف افلاطون از عشق در کتاب ضیافت اشاره دارد. این اصطلاح نخستینبار توسط "مارسیلیو فیچینو" در سَدهٔ پانزدهم برای توصیف احساسات و عواطِف میان سقراط و شاگردانش بهکار رفت.
عشق افلاطونی اغلب در مقابل عشق رمانتیک است.
"آلن بدیو²"
فیلسوفی معاصر
اهلِ کشور فرانسه میباشد.
⭕️⭕️