@selseleyemoyedostهرچه استعدادهاى آدمى بیشتر
و گستردهتر به فعلیت برسد، درک
و دریافت حقیقت
و عمل به آن دشوارتر
و حساستر میگردد. براى انسانهاى ساده
و ابتدایى، حقیقتها مانند خطهاى مستقیمى است که در صفحه سفید زندگیشان با رنگهاى گیرنده کشیده شده است. میان موقعیت آنان
و حقیقت، فاصله
و گردنهها وجود ندارد. چنان که فعالیت جانوران در پدیدههاى غریزى که دارند، احتیاج به عبور از گردنههاى اندیشه
و تعقّل
و تجرید
و تجسیم
و تصمیم ندارد؛ یعنى فاصلهاى میان آن جانوران
و حقیقتى که براى آنان مطرح است، جز جوشش آن غریزه
و امکان ارتباط با موضوع اشباعکننده چیز دیگرى نیست. در صورتى که با رشد استعدادها
و افزایش گسترش آنها، حقیقت ظریفتر
و گاهى مخفىتر
و داراى ابعاد متنوّع میگردد. به عنوان مثال، شخص سادهلوح
و ابتدایى در گذرگاه خود جنایتى را مشاهده میکند
و میبیند که یک فرد با سلاح کشنده، فرد دیگرى را از پاى درآورد
و او را در خاک
و خون غلطانید. مفاهیمى که به عنوان حقیقت، ذهن شخص مفروض را اشغال خواهد کرد، از این حدود تجاوز نمیکند که آنکه لباس آبى پوشیده بود، آن دیگرى را که لباس قهوهاى به تن داشت کشت. او قاتل است
و این مقتول
و بایستى قاتل را با دست خودم بکشم! در صورتی که همین پدیده وقتى براى یک قاضى آگاه
و باوجدان مطرح میشود، براى تشخیص حقیقت علل روانى
و حقوقى
و اقتصادى
و اخلاقِ تابویى آن، صدها ساعت به تحقیق
و بررسى میپردازد
و گاهى هم بدون اینکه حکم خود را بتواند با نظر به همه عوامل
و شرایط صادر نماید، با جمله «به نظر من چنین میرسد»، کار خود را پایان میدهد.
#ترجمه_و_تفسیر_نهجالبلاغهجلد ۳، صفحه ۳۷
و ۳۸
#استاد_علامه_محمدتقی_جعفری⭕️⭕️