ایماژه | سحر محمدقاسمی

#یادداشت
Канал
Логотип телеграм канала ایماژه | سحر محمدقاسمی
@Sahar_mghasemiПродвигать
247
подписчиков
5
фото
9
ссылок
ما بی‌قراریمُ فقط «کلمه» داریم.
تا چه اندازه به اطلاعات دریافتی‌مان متعهدیم؟

دوستی را می‌شناسم که روزانه کتاب‌های توسعه‌فردی متنوعی می‌خاند و از ویدیوها و پادکست‌های آموزشی غافل نمی‌ماند. اما سال‌هاست که در انبوهی از اطلاعات فرو رفته و کاری از پیش نمی‌برد. می‌خاند، می‌بیند، می‌شنود ولی دریغ از کاری سودمند حتا در جزئی‌ترین جنبه‌های زندگی.

‌شاید تنها یک دستورالعمل مشخص برای پایبندی به اطلاعات دریافتی تعیین‌کننده باشد. دستورالعملی شخصی‌سازی شده که می‌تواند به شکلی روش‌مند اجرا شود و طی جریانی پیوسته برآیندی موثر داشته باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
قربانگاه خاسته‌ها

الان که فکر می‌کنم می‌بینم علاقه‌های زیادی هست که برایشان کاری انجام ندادم. این اولین جمله‌یی‌ست که می‌نویسم و رها می‌کنم. تداعی‌ها در سرم می‌چرخند. چه بسا برایشان برنامه‌یی بریزم. برای شیفتگی‌هایی که خاموش‌شان کردم. مثل رفتن به مکانی خاص که روزها یا حتا ماه‌ها در ذهن دارم و هر بار به دلایلی به تعویق انداختم. یا یادگیری مهارتی جدید که هر زمان برایش تدارک دیدم در نهایت با هزار و یک کار دیگر تداخل پیدا کرد و به فراموشی گرایید. چه بسیارند اشتیاق‌های فرونشانده. این لحظه سرزنش‌گر درونم مجالی می‌یابد برای زخم زدن.

اما حالا که دقیق‌تر می‌شوم می‌بینم من قربانی کردم. خیلی از خاسته‌ها و علایقم را به نفع یک یا دو خاسته‌ی مهم‌تر قربانی کردم. امروز اگر پیرامون برخی مسائل شخصی در شرایط مطلوبی هستم «نه» های زیادی گفتم. برای مثال اگر روابط دوستانه‌ی عمیقی را تجربه می‌کنم محصول انتخاب‌های درست و «نه‌» های درست‌تر است که منجر به دوستی‌های پایدار شده. یا برخی موقعیت‌‌های کاری رها شده برای نپذیرفتن شرایط غیرمطلوبی بوده که با نظام ارزشی‌ام سازگار نبودند.

(به گمانم نه گفتن همیشه به منظور رد خاسته‌های دیگران نیست. زمانی هم قربانگاهی می‌شود برای خاسته‌های خودمان.)

بنابراین شاید بتوان گفت قربانی کردن مسئله‌یی بنیادین برای رسیدن‌های ماست. در مسیر نیل به خاسته‌ها گاهی باید علاقه‌، شوق یا لذتی را به نفع آرمانی دیگر قربانی کرد.
هر بار که اشتیاقی را خاموش می‌کنیم شوقی دیگر می‌جوشد. احتمالن آن علاقه و میلی که روشن می‌ماند همان نیت و هدفی‌ست که با خاسته‌ی درونی ما همساز و هم‌پیمان است.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
گزاره‌یی حقیقی

«هرزمان در رنجم عمیق‌تر می‌خوانم.»

تکلیف مطالعه در ثبات و وضعیت آرام که مشخص است؛ با پرسه‌زنی‌های ذهن دلخوشیم به خواندن. در اضطراب و آشفتگی اما کیفیت متفا‌وت می‌شود. در این موقعیت‌ها با خواندن از شدت احساسات غلیظ می‌کاهم.
اما در رنج‌، به وقت خواندن، عمیقن غرقگی را تجربه می‌کنم. گویا چیزی در اعماق است که پادزهر رنج می‌شود. این عمیق شدن هنگام مطالعه چه بسا رفتن به عمق وجود خویشتن است. واکاوی درونیات. آن‌جا که انباشتی از لایه‌های عمیق احساسی‌اند. رنج این عمیق شدن را می‌طلبد. شاید فلسفه‌ی رنج جدای از هستی و‌ چگونگی آن، تلنگری برای عمیق شدن در زندگی باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
خلاقیت بیدار

«در مسیر نویسندگی تجاری باید سوار خلاقیت شد.»
بعد از نوشتن این جمله باید بررسی می‌کردم که چطور می‌توان بستر این خلاقیت را ایجاد کرد. «خلاقیت بیدار» ا‌ولین ترکیبی بود که در ذهنم نقش بست. ترکیبی دو کلمه‌یی که می‌توانست ذهن را همزمان بر روی خلاق بودن و هشیار بودن متمرکز نگه دارد.

برای کار خلاقانه باید هر لحظه هشیار بود، نگاهی همه‌جانبه داشت، مهارت خوب دیدن و‌ خوب شنیدن را تقویت کرد و در تعقیب هر آن چیزی بود که در این مسیر به خلاقیت سازنده و کارآمد منجر می‌شود.

این روزها بیشتر از هر زمان دیگری توجهم در سطح شهر و شبکه‌های آنلاین به بیلبوردهای خیابانی و عنوان‌های تبلیغاتی معطوف شده. گاهی این نمونه‌ها می‌توانند جرقه‌یی باشند برای شکوفایی خلاقیتی که باید در این مسیر به کار گرفت.

یکی از بهترین تمرین‌های خلاقیت در کپی‌رایتینگ دیدن همین نمونه عنوان‌ها با نگاهی نقادانه است.

تمرینی دیگر خواندن پشت جلد کتاب‌هاست. چرا که اصول کپی‌رایتینگ تا حد زیادی در آنها رعایت شده. این تمرین برای ساده نوشتنی که از کلیشه‌ها فاصله دارد نیز مفید است.

و در آخر به چالش کشیدن ذهن با تمرین و‌ تکرار در نوشتن قالب‌های مختلف از عنوان‌های تجاری.

این چالش‌ها به نوآوری و در نهایت به خلق ایده‌های تازه در نوشتن متون تبلیغاتی و عنوان‌ها منتج می‌شود.

بی‌شمار تمرین و الگوی توصیه شده و همینطور شخصی‌سازی شده وجود دارد. این‌ سه نمونه‌هایی هستند که در تمرین‌های کپی‌رایتینگ و همینطور عنوان‌نویسی برای یادداشت‌ها می‌توانند کمک‌کننده باشند.

سحر محمد‌قاسمی‌

#یادداشت
#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
از بهترین‌های در جهان‌مان چه خبر؟

امروز فهرستی از بهترین‌ها را تهیه می‌کردم.

بهترین کتاب در جهان فکری‌ام
بهترین معلم در جهانی که می‌شناسم
بهترین دستاوردها در جهانی از خواسته‌ها و ارزش‌ها
بهترین روابط‌ در جهانی از همسویی‌ها
و...

تمام موارد بالا به طور خاص به بهترین‌هایی اشاره دارد که تنها به دنیای ذهنی ما محدود می‌شود. همان بهترین‌هایی که جهان منحصر‌به‌فرد ما را تعریف و بازنمایی می‌کند.

به گمانم ضروری‌ست گاهی به ارزیابی این بهترین‌ها‌ بپردازیم. در این سنجش‌گری‌ها شاید به این نتیجه‌ رسیدیم که باید مورد بهتری را انتخاب و جایگزین کنیم و‌ این‌گونه جهانمان را وسعت دهیم و کیفیتی متفاوت بیافرینیم.

گاهی هم تغییر اولویت‌ها ناخواسته جهان ما را تغییر می‌دهند. امری که تا دیروز بهترین بود به ناگاه از درجه‌ی اهمیت و اعتبارش کاسته می‌شود.

پس به بهترین‌های دنیای فکری‌مان محدود نشویم و به خودمان فرصت زیستن در جهان‌های مطلوب دیگر را نیز بدهیم. بهترین‌ها همیشه در جهان‌های متفاوت قابل دسترس‌‌اند؛ فقط باید از محدوده‌ی جهان‌مان فراتر رویم و بازیابنده‌ی موقعیت‌های نو باشیم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
چند ویژگی | در اهمیت تیترنویسی

کانالی با موضوع فرهنگی را بالا و پایین می‌کنم. عنوانی توجهم را جلب می‌کند. تنها چند سطر اول را می‌خوانم. مطلب با عنوان هیچ سنخیتی ندارد. متنی ناهمگون که تنها به واسطه‌ی عنوانی جذاب می‌توانست در حد یک کلیک درگیری ایجاد کند. بار دیگر اهمیت عنوان‌نویسی برایم مبرهن می‌شود. اینکه نوشتن یک تیتر جذاب با متنی دقیق می‌تواند مخاطب را تا پایان با خود همراه کند. و در نقطه‌ی مقابل تنها یک‌ تیتر جذاب اما متنی غیر دقیق تا چه اندازه می‌تواند از اعتبار آن‌ نوشته و صد‌البته نویسنده بکاهد.

در فضاهای آنلاین با عنوان‌های به اصطلاح زرد و بازاری به فراوانی روبه‌رو هستیم. البته کم نیستند عنوان‌هایی که با متن‌هایی پرمایه خواننده را درگیر می‌کنند.
می‌دانیم که عنوان‌ها در یادداشت‌نویسی از اهمیت ویژه‌یی برخوردارند. گاهی نویسنده از عنوان‌هایی با عبارت‌های کوتاه در قالب استعاره، ایهام و‌ تشبیه استفاده می‌کند. این قبیل تیترها در ردیف عنوان‌های هنری می‌تواند مورد توجه مخاطب هدف قرار بگیرد.

گاهی هم عنوان‌ها دغدغه‌ی نویسنده را که در متن آمده بازگو می‌کنند. در این نمونه‌ها نویسنده قصد دارد از همان آغاز موضوع یادداشت را ساده و روشن در اختیار خواننده بگذارد. پس این‌گونه تصمیم‌گیری درباره‌‌ی خواندن بدنه‌ی اصلی متن را به خواننده می‌سپارد.

تیترنویسی از جمله مهارت‌هایی‌ست که در بحث نوشتن اهمیت آن آشکار است. و در تمام کتاب‌های حوزه‌ی نویسندگی، تبلیغات و کپی‌رایتینگ به تفصیل یا اختصار به آن پرداخته‌اند.

در اهمیت تیتر‌نویسی کتاب «مثلث طلایی نوشتن برای مطبوعات» به نقل از "بتسی پی‌گراهام" از حداقل چهار ویژگی نام می‌برد:
▪️خواننده را اسیر و‌ توجه او را تسخیر کند.
▪️موضوع را نشان بدهد و مقاله را تعریف کند.
▪️خواننده را به ادامه و پیگیری مقاله وسوسه کند.
▪️به صورت هنرمندانه یک تصویر یا ایده‌یی از مقاله را بازتاب دهد.

در ادامه‌ی مطلب از همین کتاب آمده که علاوه بر آن یک تیتر خوب باید:
دقیق و صحیح باشد
روشن و قابل فهم باشد
به لحاظ دستور زبان و‌ نگارش صحیح باشد
قوی و تاثیرگذار باشد
تازه باشد
دست اول باشد
ضرب‌آهنگ داشته باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
جمله‌ی همنشین

به اتفاقات دیروز فکر می‌کنم. دو خبر. هر دو ناخوشایند. هر دو تکان‌دهنده. از آدم‌هایی که روزی نقش پررنگی در زندگی‌ام داشتند. آدم‌هایی که حالا فرسنگ‌ها از نگاه همدیگر پنهانیم. اما خبرها می‌رسند. سرعت انتقال و گستردگی اخبار حتا در جهان روابط از دست رفته نیز حتمی و اجتناب‌ناپذیر است. لحظه‌یی روی کار متمرکزم و لحظه‌یی در عالمی دیگر دسته‌‌دسته فکر پهلوی هم ردیف می‌شوند و حس‌ها جان می‌گیرند. این حجم از افکار برای سلامت مغز ما تا چه اندازه می‌تواند آسیب‌زا باشد؟ احتمالن خیلی.

سراغ کتاب «این است بازاریابی!» از ست گادین می‌روم. یک فصل از کتاب‌ را یک نفس می‌خوانم. در مواقع اضطراب همین اندازه بی‌ربط با محیط اطرافم ارتباط برقرار می‌کنم.
به این جمله از کتاب می‌چسبم:
«زمانی که ایده‌های خود را منتشر می‌نماییم، در واقع فرهنگ را تغییر می‌دهیم.»
یک بار، دو بار، سه بار، پنج بار از روی آن می‌خوانم و می‌نویسم. این جمله دیگر در نظرم عمق دیگری دارد.
گاهی برای رهایی از افکار جمله‌یی‌ را برداریم و به آن‌ بچسبیم. آن جمله شاید بی‌ربط‌ترین باشد. خوب باشد، ایرادش کجاست؟ مهم مراقبت از افکار و ذهنمان است هر چند بی‌تناسب با موضوع و دغدغه‌ی حال حاضرمان.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
اعتبار بخشیدن به نقص‌ها

این روزها بند کرده‌ام به نقص‌هایم، کاستی‌هایم و هر آن چیزی که از کمال دور است و به نقصان نزدیک.
درون هرکدام که می‌روم سرو‌کله‌ی داستانی پیدا می‌شود که نتیجه‌اش شده من امروز. از داستان‌ها و‌ کلنجارهای ذهنی در خلوتم می‌نویسم. گاهی به قصد درمان گاهی هم اندیشه‌ورزی.
این لحظه اما برای بررسی همه جانبه‌ی خویش ذهن مقایسه‌گر را برمی‌گزینم. مقایسه در این خودکاوی‌ها برایم راه‌گشا بوده و احتمالن خواهد بود. مقایسه‌ی عملکرد دیروزم در زندگی، روابط و فعالیت‌هایی که پشت سر گذاشتم با عملکرد امروزم. در جایی خروجی فرسایشی می‌شود و جایی دیگر صعودی.

بیاییم فهرستی از عملکرد دیروز و امروز تهیه کنیم. اگر در این سنجش‌‌گری‌های امروزمان با دیروز کمتر پویشی نبود، بدانیم که در آن بخش مشخص نیازمند سامان‌‌دهی و بازنگری هستیم. این بررسی و مقایسه‌ی عملکرد را در تمام زمینه‌ها از جمله روابط و سلامت جدی بگیریم.
برمی‌گردم به جمله‌ی اول این یادداشت و آن را اصلاح می‌کنم. با فهرستی که تهیه کردم از نقص‌ها نام می‌برم در جهت رفع یا گاهی ویرایش آنها (اعتبار‌بخشی به نقص‌ها) و تلاش برای رسیدن به حتا ذره‌یی پویایی و کمال.
و در آخر تمرین می‌کنم که به فرآیند اعتماد کنم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
پرسش روز

به این پرسش بیندیشیم:
وقتی بیشترین زمانمان صرف فعالیت‌هایی می‌شود که در بلند‌مدت برایندی ندارد چه احساسی را تجربه می‌کنیم؟

فهرستی از دریافت‌ها را در پاسخ به پرسش بالا تهیه کنیم و چند سطری درباره‌ی هرکدام بنویسیم.

دریافت‌هایی مانند:
هیجان سطحی از انجام این قبیل فعالیت‌ها
سردرگمی بعد از فروکش کردن میل اولیه به انجامشان
احساس ناکافی بودن در راستای دنبال کردن اشتیاق‌هایمان
احساس ناکارآمدی
عدم پویایی موثر
و...

اولویت برای ایجاد تغییرات آگاهی و شناخت این رفتارهاست. با دیدن و دانستن، به احتمال زیاد مدیریت روزمان را با هوشمندی بیشتری تحت کنترل خواهیم گرفت.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
قدر و ارزش مهر آنان مشخص شد*

گاهی برخی علاقه‌ها به ناگاه در قلب و ذهن تمام می‌شود. حادثه‌یی که در قلب‌ رسوب کند انگار که هیچ زمان وجود نداشته و به سختی می‌توان از آن یاد کرد.
باری به تازگی یکی از این تمام شدن‌ها را درک و دریافت کردم.

گوشه‌یی از قلبم همواره خاطراتی از مکان و آدم‌های دوست‌داشتنی‌ام زنده بود. جایی که لحظه‌های خوش کودکی را تداعی می‌کرد. اما چندی قبل که بعد از مدت‌ها به واسطه‌ی رویدادی در آنجا حاضر شدم همه چیز غریب، تلخ و عریان شد. کسی را همدل و یکرنگ نیافتم. چیزی در پس رفتارها بود به دور از فضای قلبم. دو‌‌رنگی در کلام، رفتار و نگاه‌ها موج می‌زد. کسانی در نظرم آمدند که تا آن روز هم زیادی در من مانده‌ بودند.
دورنگی این شانس را دارد تا آدم‌ها را در ذهن و واقعیت زندگی‌ام به قعر و تاریکی بکشاند. جایی که دیگر آنها را نمی‌بینم.

شاید بعضی اوقات باید خاطره‌ی آ‌دم‌ها را آنجایی که در نهایت سادگی ملاقات‌شان کرده‌ایم زنده نگه داریم.

*سطری از کتاب «واپسین شطحیات»، فریدریش نیچه

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
روان پالایی

روایت‌گری‌ از خود برایم آسان نیست. از آن جنس نوشته‌هایی‌ست که با انجامش به گمانم شایسته‌ی پاداش باشم. این بار اما به قصد بازگویی‌ خود پشت لپ‌تاپ می‌نشینم و شروع به نوشتن می‌کنم. می‌آغازم و پیش می‌روم. در شروع نوشته‌ها درهم و پراکنده‌اند. در این حین چیزی از درون مرا می‌پاید. عهد کردم ناامید نشوم. ادامه می‌دهم. ربع ساعتی گذشته و همچنان مشغول نگارشم. کم‌کم دارد سر از جاهای خوب در‌می‌آورد. مصرانه در تلاش برای روایتی از خویشم بی‌هیچ منشور و سانسوری. این تلاش برای خودافشاگری را ‌می‌پسندم هرچند در خلوت و پیشگاه خودم. تصور می‌کنم رهایی و گاهی بخشش خود، رویارویی با این حجم از ندانسته‌های عامدانه‌‌یی‌ست که همواره سعی کرده‌ایم در لایه‌های عمیق و تاریک درونمان پنهانش کنیم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
گاهی بی‌قاعده

طی قراری با خودم تصمیم گرفتم یک روز خلاف قوانین و چهارچوب‌های تعریف شده رفتار کنم.
یک روز بدون قوانین برای بیرون زدن از لاک روزمرگی‌ها و عادت‌ها. این‌جا قرار نیست ارزش‌ها نادیده گرفته شود. بحث بر سر خرده‌‌ارزش‌ها و عادت‌هایی است که بسیاری از آن‌ها را خودمان جلوه‌یی از مقررات برایشان متصوریم و در طول زندگی با باید‌و‌نباید‌های محدود‌کننده امکان تجربیات جدید را از خودمان سلب کردیم.

تصمیم و اجرای این توافق برای من که بخش پررنگ زندگی‌ را بر اساس قوانین پیش می‌برم کار ساده‌یی نبود. اما از این اراده قرار بود هدفی مشخص را دنبال کنم و آن چیزی نبود جز این‌ که تمرین کنم در مواجهه‌ با رویدادهای زندگی گاهی آسان بگیرم و با انعطاف بیشتری رفتار کنم.

حتا گاهی اوقات باید هیچ‌ کاری نکرد. با هیچ کاری نکردن ذهن باز و تهی می‌شود و جسم آرام می‌گیرد. هیچ کاری نکردن موهبتی‌ست فراموش شده که از خودمان دریغ می‌کنیم.
دوره‌هایی از زندگی در برخورد با مشکلات، دغدغه‌ها و سختی‌ها یاد بگیریم که فقط کاری نکنیم. نتیجه‌ی این خودمراقبتی بسیار شگفت‌انگیز و چاره‌ساز است.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
هنر تماشا

به طرح و‌ نقش قالی خیره می‌مانم. بارها این نقش و نگار را دیده‌ام اما انگار اولین بار است به تماشا مشغولم. هیچ زمان به جزییات آن تا این اندازه توجه نداشته‌ام. رنگ‌های لاکی، استخوانی، کرم و لاجوردی را پیوسته از نظر می‌گذرانم.

کتاب «شعر و هنر» از دکتر پرویز خانلری را برای چندمین بار ورق می‌زنم. این جمله از کتاب ذهنم را شفاف می‌کند: «تماشا خود هنری است و این هنر را باید آموخت.»

چقدر آموخته‌ایم برای تماشا و چقدر تماشا می‌کنیم که بیاموزیم؟

در هر دو شکل پرسش، گاهی کیفیت یادگیری و تماشایمان نازل است. چرا‌که اگر نبود به سادگی از کنار پدیده‌های اطراف نمی‌گذشتیم. گاهی هم تماشا کردن را می‌شناسیم اما از سطح فراتر نمی‌رویم چون تماشاگران عمیقی نیستیم.

تصور می‌کنم پایندگی و زیبایی محصولِ تماشا‌ی عمیق همه‌ی پدیده‌های پیرامون‌ است. باید بی‌نهایت نگریست تا کشف کرد و به هنرمندی رسید.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
شیوه‌ی کار ذهن

من همیشه رگه‌هایی از سرسختی و مقاومت درونم دارم؛ و همزمان می‌دانم جایی که این مقاومت بیشتر می‌شود تغییرات حتمی‌تر خواهد بود. موقعیتی که اخیرن تجربه کردم پیوند با شرایطی جدید بود.

در فرآیند ادغام در اغلب اوقات با تغییراتی مواجهیم که پذیرش این تغییرات برایمان با چالش‌های ذهنی همراه است.

رویدادی را تصور کنید که بی‌صبرانه در انتظارش بودیم و حالا با حضور در آن موقعیت با ذهنی روبه‌رو هستیم که نمی‌خواهد از محدوده‌ی امن‌اش خارج شود. در این نقطه استرس و فشار روانی زیادی را متحمل می‌شویم.
اما ناگزیر از پذیرفتن این تغییرات و حضور در لحظه‌ی حال هستیم. چگونه؟

با انکار نکردن صدای ذهن و ناظر این افکار بودن بدون اینکه آنها را قضاوت‌ کنیم
با نوشتن از احساسات
با پذیرش حال حاضر این تجربه
و در نهایت درک این موضوع که این احساس هم‌اکنون هست چرا‌که باید باشد. (مقدمه‌یی‌ برای آگاهی از سطحی بالاتر)

به تدریج خواهیم دید که از بار روانی‌مان کاسته‌ می‌شود و از رنجی خودخواسته رها می‌شویم.

یادمان باشد قدرت در لحظه‌ی حال است و آینده از خود مراقبت خواهد کرد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
نوشتن از آنچه باید بنویسم

پشت میز نشسته‌ام. فضای اطرافم را کتاب‌های حقوقی، تبلیغ‌نویسی و کاغذهایی که با مداد نوشته شده احاطه کرده. تمرین‌هایی پراکنده و بی‌قاعده. فایل‌ یادداشت روزانه‌ در لپ‌تاپ‌‌ام انبوهی از نوشته‌های نیمه تمام است. همین مقدمه‌ی ساده و‌ کوتاه به تنهایی می‌تواند علت بخشی از آشفتگی‌های اخیرم را توجیه کند.

چند وقتی‌ست در نوشتن حوصله نمی‌کنم. ایده را در لحظه می‌قاپم و دست به نوشتن می‌برم اما در میانه‌ی متن صبوری را تاب نمی‌آورم. در نوشتن نمی‌مانم و رها می‌کنم. مانند کودکی‌ بیش‌‌فعال که حین انجام تکالیف تمرکز ندارد و‌ مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد. این نوک‌زنی به ایده‌ها و‌ نوشتن را تا همین چند وقت قبل ضعف در یادگیری و‌ نوشتن می‌دانستم اما حالا کوششم بر این است سخت نگیرم و فقط بنویسم. هرچند ناقص و ناتمام.

این جمله از کتاب «نوشتن با تنفس آغاز می‌شود» همیشه برای نوشتن وسوسه‌کننده است:
«همین که یاد می‌گیرید به نوشتن اعتماد کنید یاد می‌گیرید وابستگی‌تان به نتیجه را فراموش کنید و‌ کنار بگذارید؛ یعنی یاد می‌گیرید ناپدید بشوید، وارد خلا بشوید.»

حالا که دقیق‌تر می‌شوم می‌فهمم زمانی که چیزی منتشر نمی‌کنم از همیشه منفعل‌ترم. برای این احساس مکرر انفعال که مزید بر علت شده تنها کار این است که خودم را ملزم به انتشار کنم. شاید این الزام و تعهد بتواند تاب‌آوری و تمرکز در نوشتن را برایم تثبیت کند.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
شنوندگی

«شنونده‌ی خوب بودن چندان هم آسان نیست»

وقتی جمله‌ی بالا را می‌گفت لب و لوچه‌اش آویزان بود.
می‌گوید: «تقریبن هیچ زمانی نمی‌توانم به مدت طولانی پای صحبت افراد بنشینم. حوصله‌ام از هم‌نشینی با آدم‌‌ها علی‌الخصوص آن‌ها که مشخصن آرام و یکنواخت صحبت می‌کنند، سر می‌رود. برای من گفت‌و‌گو با آدم‌ها و گوش سپردن به تجربیات آنها چیزی به مثابه‌ی شکنجه‌ی روحی‌ست.»
می‌گویم: «اما می‌دانی بعضی از این آدم‌ها _که البته قرار است تو انتخاب کنی به چه کسی گوش بدهی_ با تجربه‌ی زیسته‌شان می‌توانند گنجینه‌یی ناب از ایده‌ها باشند؟»
می‌پذیرد. اما ترجیح می‌دهد ایده‌هایش از دل تجربیات خودش شکل بگیرد.
تمام این‌ها را گفت و مغزم را خورد تا بگوید دوست ندارد شنونده باشد.
در آخر به او می‌گویم: «شنونده‌ی خوب و فعال بودن نوعی مهارت است. هیچ‌کس نباید داشتن چنین مهارتی را که به شخص ارزش و اعتبار می‌دهد نادیده بگیرد. تمرین کن که فقط بشنوی. خیلی ساده‌ است. این‌گونه شاید به رشد روابطی هم که همیشه ازشان می‌نالی کمک کرده باشی.»

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
دور از نگاه دیگران

روزهاست فلج شدم. فلج از نوع فکری. شاید بپرسید فلج فکری چه کیفیتی‌ دارد؟ کیفیت‌ها متفاوت‌اند اما برای من وضعیتی آشفته دارد. آشفتگی همراه با ایستایی. در یک نقطه از تفکر ثابت ماندم. روی یک اندیشه پافشاری بیهوده می‌کنم. بیهوده که می‌گویم مبالغه نیست. به معنای واقعی کلمه مهمل‌ است. فکری که پیش از این هم عقیم بودنش را ثابت کرده. اما چرا گاهی به افکاری قفل می‌شویم که نباید، به احساساتی فضا می‌دهیم که نباید، به اشتباهاتی تن می‌دهیم که نباید. باید این نباید‌ها را پشت سر گذاشت. هرگز به عقب بازنگشت. این نشخوار فکری عذاب‌آور است.

نور در فضا می‌رقصد. گوشه‌یی از آسمان ابر را داریم و کنجی دیگر آفتاب را. اسفند هم عجیب بلاتکلیف است.
یک‌هو یاد سوالی می‌افتم که استاد کلانتری در کارگاه خودزندگی‌نامه‌نویسی از دوستانمون می‌پرسیدن:
«خودتان را به چی تشبیه می‌کنید؟»
من خودم را به «رگبار بهاری» تشبیه می‌کنم. از آن جهت که مدام احساساتی گذرا، موقت و ناپایدار را تجربه می‌کنم.

شما به چی؟

این روزها زورم نمی‌رسد خوب باشم. هزار جور کار مهم دارم اما در عوض هزار جور کار غیرمهم انجام می‌دهم. دلم می‌خواهد خشم و نا‌امیدی را برای همیشه در این روزهای پایان سال جا بگذارم.
پس با این حساب برمی‌گردم به خودم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
دیدگاهی برای دیروز، امروز و شاید فردا

▪️ایمان دارم که در پذیرش و صبر معجزات نهفته است.

▪️اولویت باید خواندن و نوشتن باشد.

▪️فراموش نکنم که اساس دنیا بر بی‌عدالتی است و اگر خواستار عدالتم باید ایجادش کنم.

▪️عمیقن باورمندم که هیچ رویایی در این جهان کاملن گم نمی‌شود و روزی دنبال‌کننده‌اش را می‌یابد. فقط به زمانش بستگی دارد.

▪️اطمینان دارم وجدان آسوده هراس را در زندگی‌ام به حداقل می‌رساند.

▪️به تجربه دریافتم از انسان‌های در بند و بنده‌ی ایدئولوژی دوری کنم.

▪️همیشه در خاطرم باشد که هیچ کس دیگری جز خودم قرار نیست مسئولیت کارها و‌ تصمیم‌هایم را بر عهده بگیرد.

▪️فراموش نکنم که همواره باید فکر، احساس و عملم را در راستای حفظ ارزش‌هایم رهبری کنم.

▪️یادم بماند در هیچ مورد از کسی که بضاعتش بیش از آنچه باید یاری نمی‌کند، توقعی نداشته باشم.

▪️یادم نرود که حماقت سواد نمی‌شناسد.

▪️فراموش نکنم زمان آشفتگی بهترین کار سکوت است.

▪️قدر انرژی و زیبایی جوانی‌ام را بدانم و در عین حال با متانت و افتخار روند طبیعی سنم را بپذیرم و حتا یک روز هم بدون ضد آفتاب نمانم.

▪️با قلب دیگران مهربان باشم.

▪️شادی، رضایت و خشنودی‌ در زندگی را کمک به دیگران می‌دانم. پس یادم باشد هر روز قدمی در جهت رضایت از زندگی بردارم.

▪️مانترای روزانه‌ام در مراقبه: «من اعتماد می‌کنم همچون نوزادی در رحم که به زندگی اعتماد می‌کند.»

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
چرایی‌ها

صبح زود بیدار شدن لزومن به افزایش بهره‌وری در طول روز منجر نمی‌شود، همان‌طور که زود خوابیدن فردایی هدفمند را رقم نمی‌زند.

بلکه تمامن به این بستگی دارد که چرایی شروع روز را بدانیم و از آن در برابر افکار منفی، تعویق‌اندازی‌ها، ایده‌آل‌گرایی‌ها و اهمال‌کاری‌ها محافظت کنیم. هرچقدر به طرح مسیر زندگی و‌ اهداف‌مان آگاه باشیم، بهتر می‌توانیم روزمان را مدیریت کنیم.

کافیست بخشی از فرآیند را پایبندی به ارزش‌ها در نظر بگیریم. ارزش‌ها همواره مانند فانوسی، روشنی راهمان هستند. هرکجا از راه منحرف شدیم آنها یادآور بازگشت و دور زدن از مسیر انحرافی‌اند.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
قدرت در قبول مسئولیت و پذیرش است

با تجربه‌ی هر رویدادی در زندگی با این سوال اساسی به خودم بازمی‌گردم:
«چه محیطی را فراهم کردم که هم‌اکنون این انرژی در حال رشد است؟»

طرح این پرسش از آن جهت حائز ‌اهمیت است که باعث می‌شود همواره در زندگی مسئولیت انتخاب‌ها و رفتارهایم را بپذیریم. این قبول مسئولیت اهمیت انتخاب‌هایم را دوچندان می‌کند.

اگر بخواهم از واژه‌ای نام ببرم که در چند ماه اخیر آن را زیسته‌ام «پذیرش» است.
پذیرش زندگی با تمام دشواری‌ها، پذیرش خودم با تمام نقص‌ها، آسیب‌ها و رنج‌ها و در نهایت پذیرش اطرافیانم همان‌گونه که هستند.

بخشی از کتاب «راهنمای بیداری معنوی» درباره‌ی «رنج» می‌نویسد‌:

«رنج را نفی نکن
با نفی رنج، تو کوچک‌تر و ضعیف‌تر و‌ حقیرتر می‌شوی.
با نفی رنج تو در درون خویش
درگیر جنگ با پاره‌های خود می‌شوی.
جنگی که انرژی تو‌ را تحلیل می‌برد
و حاصلی به بار نمی‌آورد.
رنج‌های تو پاره‌ای از تواَند، از آن‌ها نمی‌توانی فرار کنی
پذیرای هر آن‌چه باش که از درون تو را می‌آزارد

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
Ещё