گلگشتی در صور خیال صائب ۵
صائب بیتی دارد زیبا که در آن، صنعت مجاز را استادانه به کار برده است.
میفرماید:
عـبـث پـرویــز در هـمچــشـمی فرهـاد مـیکـوشـد
نگیـرد
زرّ دست افـشـار، جای
رنـگ ِ کاهـی را
میگوید:
آن طلایی که پرویز در دست داشت و آن را میفشرد، با همه گرانبهایی که داشت با رنگ ِ زرد ِ رخسار ِ
فرهاد، برابری نمیتوانست کرد.
به عبارتی دیگر، زردی روی فرهاد ِ عاشق، از نظر
شیرین، از رنگ ِ طلای خسرو، ارزشمندتر است.
زرّ دست افشار و
رنگ کاهی، به ترتیب مجازا در معنای حشمت پادشاهی و رنگ و روی عاشق به کار رفته است.
زر دست افشار:در این واژه، زر که معنای مشخصی دارد و همان فلز گرانبهای دوست داشتنی است که باعث ِ قدرت و شوکت است.
دست افشار یا دست افشرده که قدیمیها به آن افشُره میگفتند، اطلاق میشد به میوهای که با دست عصارهی آنرا میگرفتند. آب لیموی افشره یا دست افشار، اشاره به این موضوع دارد.
در
نیشابور آبغورهای دیدم که به آن
خویش تاب میگفتند، علت را پرسیدم گفتند با دست، آب ِ این غورهها را گرفتهایم.
غورهها را در آبکشی که مانند رنده برآمدگیهای تیزی داشت میریختند و با وسیلهای شبیه وردنه، چنانکه نان را تاب میدهند، غورهها را میتابیدند و آب آن را میگرفتند.
اما زر دست افشار:فقرایی مثل من، برای تمدد اعصاب
موم در دست میگیرند و میفشارند!
اما سلاطین، طلا را در دست میفشردند که معروفترین ِ آن همان بود که
خسرو پرویز از آن
ترنجی ساخته بود و آن را در دست میفشرد که به آن زر دست افشار میگفتند.
طلا، توسط استاد کاران ِ آن عصر با روشهایی خاص چون موم نرم میشد و در دست ِ سلطان به شکلهای متفاوت در میآمد و باعث ِ تفریح پادشاه میشد.
در خسرو و شیرین، جناب نظامی در محفلی که خسرو مشغول ِ عیش و عشرت است به
زر ِ دست افشار ِ او نیز اشاره میکند و میگوید:
ملک را زر ِ دست افشار در مُشت
کز افشردن برون میشد از انگشت...
#دکتر_سروش_آئینه@sorush47@saebtabriziresearch