🍀 با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنی
✍زینب بیات
شاید شما هم گاهی ناگهان، مبهوت روئیدن یک سبزه و جوانه از لابلای سنگها در یک پیادهرو یا مسیر سنگ و صخرهای شدهاید.
چطور ممکن است و چگونه این بذر کوچک از دل تاریکی و از این فشار سخت جانفرسا، سر به در آورده و نشان داده که با همان لطافت خود، سنگ را عقب رانده و ثابت کرده که جلو رویش را نمیشود گرفت.
ذکیه خدادادی برندهی رقابتهای پاراالمپیک و
ذکیه خدادایهای وطن، از همین گونه هستند.
در جوامع سنتی به طور کلی، دختر بودن حکایت سبزه و سنگ است. خانوادهها با وضعیت اقتصادی ضعیف که در این سالها کمتوانتر هم شده است به دختر به عنوان نانخور نگاه میکنند که با قد کشیدن در نوجوانی مال مردم است.
برای تحصیل و ادامهی تحصیل هم، عموما دختران با موانع متعدد رو به رو هستند، از یک دختر معمولی افغانستانی تا مبتکر و مخترع و فیزیکدان آن، مثل شکردخت جعفری که برای شرکت در امتحان کنکور به سختی خانواده را راضی کرد و در شب تاریک با روشن کردن شمعی درس خواند.
برای انتخابهای دیگر نیز مثل ازدواج، در بر همان پاشنه میچرخد، وقتی به آمار قابل توجه ازدواجهای اجباری و کودکهمسری و مرگ و میر مادران در هنگام زایمان در کشور میرسی.
پای صحبت دختر فعال فرهنگی هم که مینشینی سر دردهای دل باز میشود؛ میگوید: برای شرکت در یک جلسهی شعر، باید از پدرم جدا و از برادرانم جدا با خواهش و تمنا، اجازه میگرفتم و زجر میکشیدم.
این راه پرپیچ و خم رویش یک دختر درجامعهی ماست که حالا طا،لبان هم روی آن در حال سنگتمام گذاشتن است.
و در این شرایط با درخشش
ذکیه خدادادیها باید گفت: گیرم که میزنید، گیرم که میبرید، با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنید؟
#ذکیه_خدادادی@zaynabbayat